شنبه ۱۲ خرداد
|
|
این بیابان رنگ وبوی داع مجنون می دهد
نغمه ی لیلای من می پیچد اینجا هر پگاه
این منم رسوای عالم در ح
|
|
|
|
|
بیز خوشبخت اولمادیق سئونلر کیمی
ایندی سون بهار تک سیزلار قلبیمیز
بلکه بو دونیایا گلمیشیک گولوم
آر
|
|
|
|
|
برق چسمت نیست آن شعله که خاموشش کنند
خانمان سوز است این،نتوان فراموشش کنند
|
|
|
|
|
نیستی وُ
نبودنِ تو،،،
ادامه ی خیالات شعر!
فاطمه_عسگرپور
هاشور
|
|
|
|
|
عطر بوی پیرهن تو مستی به من داده
خوشبختی که قهر بودش دستی به من داده
تو یعنی زیبایی تو لذت دنیایی
|
|
|
|
|
چرخهای زندگی ام را یکی یکی بخشیدم
چشم که وا کردم
خودم را دیدم
با دو محور خالی
روی سنگهایی که هر
|
|
|
|
|
شده دریا بکشی در افق دیده ی یار
|
|
|
|
|
سخت است درین بُحبوحهی قصهپرانی
از حق بنویسی و سر حرف بمانی
هرچند خدا روز ازل قول گرفته...،
[س
|
|
|
|
|
آن عشـقِ زمین بـوده که سیـب افـتادش
آمــد نیــوتــن جــاذبــه نـامـش دادش !!
|
|
|
|
|
رقاصه ی من این قَلَمَم بود عزیز
سیمین تَنِ زرّین صَنَمَم بود عزیز
گلها تو بچیدی قَلَمَم را بشکست
|
|
|
|
|
نفسم گرفت از بی هوایی جیلان درد بی نشانم تازه
زند بودن شده هنر ز زلت گذشتن عمرم تازه
کسی را م
|
|
|
|
|
با شاخه، تبر ،گر پیِ بیگانه شدن نیست
گنجشک در اندیشه ی بی خانه شدن نیست
|
|
|
|
|
اسمتو فرشته نامیدم چرا ظالم شدی
|
|
|
|
|
تو مثل موج، بی تابی، مث دریا پر از آهنگ
مث شبهای دلتنگی، پر از شعرای رنگارنگ
|
|
|
|
|
چشم عسلی یادت میاد
ترانه هام مال تو بود
|
|
|
|
|
بیچاره کرده ای دنیا را
به آن خنجرِ آبدیده
|
|
|
|
|
من یک فضایی ام که شبی با ستاره ای
افتــاده ام به روی زمیـــن با اشاره ای
|
|
|
|
|
من میدیدم واسه اون جون میدادی...
|
|
|
|
|
تقدیم به دخترم و تمام دختران پاک ایران زمین
|
|
|
|
|
مادرم از رفتنت سالی گذشت و همچنان
|
|
|
|
|
عابرکوچه قلبم درای غصموواکن پابذاربه خونه من بشین وبرام دعاکن
توببین همه وجودم پی لبخندچشاته همه
|
|
|
|
|
درک زندگی ومفهومش بی انتهانیست
که دلم درسیاهی جاده عمر بی امید نیست
زندگی را بی تجربه اش وارد شدن
|
|
|
|
|
خبرت هست که فرجامی نیست
همه مست اند و هوشیاری نیست
خبرت هست که جنگ آغاز شد
دوست، دشمن غدار شد
خ
|
|
|
|
|
مرا یاد تو است در دل
چه تو باشی چه نباشی
ای همه جان و جهانم...
|
|
|
|
|
مطرب! بزن بر تار غم بسیار دارم
|
|
|
|
|
من بوی ترِ تن تو را
همراه قاصدک
به جشن آفتاب می برم
و تو را، در حضیض آرزو فریاد می کنم صدای
|
|
|
|
|
خم شده،
-- قامتم!
زیر وزنِ باری
که به دوش میکشم!
تنهایی این روزهایم...
|
|
|
|
|
صبح،
--یا عصر،
فرقی نمیکند!
"دلتنگیِ جمعه"
شروع که میشود...
|
|
|
|
|
( نغمه )
و من صبورانه سرود های ننگینِ دریا را
برایت می خوانم
و تو از بیراهه ای اَجنبی
شنوا ت
|
|
|
|
|
درمیان حریر افکارم
سکوت،لبهایم را بسته
و بغض به سکوت تکیه داده...
|
|
|
|
|
به ترازو می کشم هر روز صلیبَم را ...
|
|
|
|
|
تک تک آرزوهامو از باغ خدا چیدم
|
|
|
|
|
یک روز مرا ساده رها کردی عشق
رفتی و ندیدی که چه ها کردی عشق
|
|
|
|
|
دلگیری ِ غروب را
کوه به دوش می کشد و
با طلوعی فرداتر
معنایش می گستراند
به آسانی
سخت است
ام
|
|
|
|
|
بیا که مرغ دلم، در هوای پرواز است
|
|
|
|
|
ای شقایق ...تو که مرا بی واژه هم می شنوی
|
|
|
|
|
الا یا ایها ساقی ادر کاسا و ناولها
که عشقی را نماندست و برون افتاده از دلها
|
|
|
|
|
در پشت نقابت حقیقت خفته است
|
|
|
|
|
(ایران وطنم ) این خاک مقدس که گلستان جهان است
|
|
|
|
|
گاهی دلت به لرزش زلف یار می تپد.
|
|
|
|
|
این ادّعا را می کنم حاشا تو باشی یار
|
|
|
|
|
مرا اند رون راز این دل بسی مبهم است
|
|
|
|
|
مرا به روزهای روشن عشق ببر!
که اینجا داروغه ی شهر
فرشته ی عشق را ؛
به صلابه کشیده است.
|
|
|
|
|
فالمان
خانه خراب کرد مرا
تو را از دل من
من را از دل تو
کند و بیرون انداخت...!!!
|
|
|
|
|
در سرایی جنگلی ، دنیا سرا
|
|
|
|
|
با بند جنون رد شده از شعله ی آتش
|
|
|
|
|
سراب چشمانم را
به کدام عنصر بسپارم
|
|
|
|
|
چه کنم؟ جانِ دلم! طاقت هجرانم نیست
|
|
|
|
|
آمدی ، جانم به قربانت ، بمان
ای که داری از محبت صد نشان
|
|
|
|
|
می ترسم از خباثت چنگال ازدحام ....
|
|
|
|
|
این مکان مجهز به دوربین
مدار بسته می باشد ؟؟
|
|
|
|
|
علی علی
ندانمت به چه نامی بخوانمت همه جانی
علی علی چه بگویم که ذکر اهل جهانی
|
|
|
|
|
خمار درد تو هستم شراب می خواهم
هوای مستی و حالی خراب می خواهم
شرنگ شعله عشقم علاج بدنامی است
زل
|
|
|
|
|
سحرم صلح بنویس از نفس پیر مغان
که هلاکش بکند راز خدایش بکنم
|
|
|
|
|
خبر او زما ندارد بگمان اما ما....
|
|
|
|
|
دلنوشته چه سبک زیبایی است ...
|
|
|
|
|
رباعی
این عشق مرا شاعر بی باک کند
با شعر و غزل عاشق دل پاک کند
از موج نگاه
|
|
|
|
|
دانستنی نباشد ، درکِ مقامِ محبوب .
کامل نمی توان دید ، با عقلِ سست و منکوب.
|
|
|
|
|
هیچ دکتری،
تجویزی برای قلب شکسته نداشت!
خوب میدانی؛
درمان،
فقط تویی!
مسیب_عبدلپور
|
|
|
|
|
خوشا خواب شبانه باتودیدن
به دنبال توتاصبحی دویدن
وآنجایی که خواهی رارسیدن
وآنچه درگلو داری شنید
|
|
|
|
|
من نیست تر از آنچه که هستی هستم
هیچم که به جمع هیچ تر پیوستم
|
|
|
|
|
چند وقتی است که سفر کردم
هجرتی به سرزمین سکوت
جای من در میان این غوغا نیست
زنهار از این مردما
|
|
|
|
|
مست مستم، مست آن جام الستم/جرعه نوشم، دست تو بالای دستم
عهد و پیمان با تو بستم/تا که هستم عاشقم
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |