درمیان حریر افکارم
سکوت ،لبهایم رابسته
و بغض به سکوت تکیه داده
پوست تنم سرد شده
و گرمای اشک درونم قندیل بسته
چشمانم به بیراهه آرزو باز مانده
چشم هایم به دنبال اوست
انگار نسیمی ازاینجا رد نمی شود
و عشق
در پوستین این دل بیقرار نمی گنجد
چقدر دلم گرمای دستانت را می خواهد
وقتی درآغوشت به آرزوهایم می رسیدم
امشب یک لحظه بر لب های من
سکوت مرا بخوان
ببین چگونه سکوت من شکسته خواهد شد.
برای عشق، تنها صدا کافی است
برای عشق، آغوش گرم کافی است
آرزوها را در عشق می توان سوار کردو به مقصد رسید.
ای سکوت شبهای سرد من
ای نسیم رد نشده بر لبهای من
امشب تورا می خواهم.
درمیان حریر افکارم
سکوت ،لبهایم را بسته
و بغض به سکوت تکیه داده
پوست تنم سرد شده
و گرمای اشک درونم قندیل بسته
چشمانم به بیراهه آرزو باز مانده
چشم هایم به دنبال اوست.
انگار نسیمی ازاینجا رد نمی شود
و عشق
درپوستین این دل بیقرار نمی گنجد
چه قدر دلم گرمای دستانت را می خواهد
وقتی درآغوشت به آرزوهایم می رسیدم
امشب یک لحظه برلب های من
سکوت مرا بخوان
ببین چگونه سکوت من شکسته خواهد شد.
برای عشق ،تنها صدا کافی است
برای عشق ،آغوش گرم کافی است
برای عشق،تنها یک عاشق کافی است.
آرزوها رادر عشق می توان سوار کردو به مقصد رسید.در میان حریر افکارم
سکوت،لبهایم رابسته
و بغض به سکوت تکیه داده
پوست تنم سرد شده
و گرمای اشک درونم قندیل بسته
چشمانم به بیراهه آرزو باز مانده
چشم هایم به دنبال اوست.
انگار نسیمی ازاینجا رد نمی شود
و عشق
در پوستین این دل بیقرار نمی گنجد
چه قدر دلم گرمای دستانت را می خواهد
وقتی درآغوشت به آرزوهایم می رسیدم
امشب یک لحظه بر لب های من
سکوت مرا بخوان
ببین چگونه سکوت من شکسته خواهد شد .
برای عشق، تنها صدا کافی است
برای عشق، آغوش گرم کافی است
برای عشق ،تنها یک عاشق کافی است.
آرزوها را در مسیر عشق می توان سوار کرد وبه مقصد رسید.
ای سکوت شبهای سرد من
ای نسیم رد نشده بر لبهای من
امشب تورامی خواهم.
ای سکوت شبهای سرد من
ای نسیم رد نشده بر لبهای من
امشب تورا می خواهم.
بهاره فرزان پور (ب.شادزی)
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید