شنبه ۷ مهر
|
|
به تماشای تو رفتیم به دیدن نرسید
|
|
|
|
|
همه را "عزیز" خواندم
تا برادران بغض
بر گلوی "ماه مصرم "
دشنه ی حسد نَبرَد...
|
|
|
|
|
قرار ندارم ، که نبینمت ، گاهی
تو بر سر راهم، نشان بده راهی
|
|
|
|
|
اکسیر عشقی تو مگر، که این گونه مستی میدهی
با بوسه ای تا عمق جان در من سرایت کردی
|
|
|
|
|
هنوز آغوش این ملت برای آمدن باز است
|
|
|
|
|
به رنگِ شب نوشتنی
به رنگِ بی پناهی
تو چشمای عاشقم
هزارتا غصّه کاشتی
|
|
|
|
|
کاش بی زن داشتن ، فرزند دختر داشتم
|
|
|
|
|
روزی از آفتاب خواهم پرسید
|
|
|
|
|
عاشقی در شهر ما بیماری مسری شده
گفته اند از راه چشمانت سرایت میکند
|
|
|
|
|
هنوز مانده بفهمی چقدر دلگیرم
|
|
|
|
|
کم طاقتم اما سر تو حوصله دارم...
|
|
|
|
|
زیر تابلو، لطفا آشغال نریزید!
|
|
|
|
|
خوشا احوال آنهایی که دلها شاد کردند
|
|
|
|
|
اتفاق جالبی امروز افتاد !
|
|
|
|
|
جهان در چشم دل مرده رخ مردار میماند...
|
|
|
|
|
ای دل .اجتماعی
از ما و منی ای دل حذر کن
جان پاک کن وازخود گذرکن
بر درد و غمِ مردم نظر کن
شامِ
|
|
|
|
|
از لحظه ی دیدارو هنگامه ی لبخندش
شاکر ز وجودم من ، هر دم که برآرم دم
|
|
|
|
|
نیمه زندگیم
حضرت جاااان
بوس و آغوش و بغل
نیمی از زندگی است
مابقیش معلوم
زل زدن خیره شدن در چشم
|
|
|
|
|
دلم خلوتی ساده میخواهد
چند خطی شعر حضرت حافظ
مرا می برد به دنیای خاطرات دور
چشمانم تَر میشود
|
|
|
|
|
تو از تنهاییِ شب های آغوشم خبر داری؟
|
|
|
|
|
کی شانه زدی به سر که بی تابم باز!
|
|
|
|
|
یک بیابان یاد او در شب هویدا می شده
|
|
|
|
|
از گُل خوشگل خشخاش خوشم می آید
|
|
|
|
|
این تن به شوق تو،بر باد داده، این وطن
|
|
|
|
|
سر قبرم تو باحسرت ،هی می باری هی می باری
|
|
|
|
|
چشمهٔ فریادم از جان جوشیدن گرفت...
|
|
|
|
|
درود و عرض ادب
گفتی که اشعارت پر از دردند
جز درد در دنیا نمی بینم
از شاخه ی امید توخالی
هر روز
|
|
|
|
|
چهره ات را
دیگر به یاد نمی آورد!
|
|
|
|
|
به مرز جنون کشیده مرا
فراق نبودنت
|
|
|
|
|
✍️تصنیف سرا: م.مدهوش( یامور)🌱
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی🌸
|
|
|
|
|
می روم تا بنشینم به تماشای خودم
|
|
|
|
|
درود و عرض ادب
چون بر دل من کشتی عشقت زده پهلو
چنگیز مشو چنگ مزن بر دل دلجو
مانند نسیمی که شب
|
|
|
|
|
دلبری را گشته ام عاشق چه حیرانم کند!
سرزمینی پُر بلا دارد که ویلانم کند
|
|
|
|
|
در دوردست جنگل،
مهتاب با لبخندی بر لب،
به تماشای زمین نشسته.
شبنم زیبا،
دلبرانه،
بر گلبرگها آر
|
|
|
|
|
مائیم همیشه ایستاده تو بحران
|
|
|
|
|
از این دنیای ناباقی پی ساقی
|
|
|
|
|
مرا دیدی ، نکردی اعتنایی
درون قلبی و ازمن جدایی
|
|
|
|
|
هنر صید دل او اگرم بود...
|
|
|
|
|
کاش ما حرفی برای
دوست داشتن داشتیم...
|
|
|
|
|
در دیارِ مِی پرستان حرفِ حق یک بندگی است
آنکه مِی سَر میکِشد قاعده اش پوشیده نیست
|
|
|
|
|
شب است و باز من در کنج خلوت می نشینم..
|
|
|
|
|
چه می شدای خداکه روزمولود
بگیری جان این دلمـــــــرده ات را
|
|
|
|
|
روز اول گفتمت این راه را باید رفت
گفتمت این لحظه را در خاطرت بنما ثبت
|
|
|
|
|
شنبه ها، یکشنبه ها، شاید تمام روزها
دارم امید وصال تو،با نغمه ی دلسوزها
|
|
|
|
|
لیلایِ من تنها نرو این جاده دلگیر است
|
|
|
|
|
فاصله بینمان هر چیز که میخواهد باشد
بگذار باشد که باشد
نه زمان نه مکان
|
|
|
|
|
ای آسمان ، اِی آسمان !
ای جایگاهِ عاشقان !
|
|
|
|
|
بریده از همه دلم به درد غم اسیر شد
|
|
|
|
|
بی رحم تر از همه چشم هایند...
|
|
|
|
|
چگونه پاییز ، خاکسترموهای زنی بود
مدام آتش را هدیه اندیشمندانه فراموشی خود می کرد
|
|
|
|
|
ما جز صفا به دل دوستان نخواستیم
بر خود نخواسته هر چه،به ایشان نخواستیم
|
|
|
|
|
از دوریت ای ماه چنین بیتابم
دلتنگ توام قشنگ من مهتابم
عمری است نگاه خیره بر در دارم
مهمان شد
|
|
|
|
|
شد هرزه یِ چشمانِ من سنگسارِ زیباییِ تو / نشکن طلسمم را که من محتاجِ این نیایشم
|
|
|
|
|
تو یک عشقِ در حال افزایشی
مرا دمبهدم سمت خود میکشی
تو کوهی که آزاده و سرکشی
و در عمق روحت چه آ
|
|
|
|
|
سیب ممنوعه من،گرچه که دوری،تو ببخش
|
|
|
|
|
من هنوز عاشق بارون،عاشقِ بویِ نَمَم
|
|
|
|
|
از روزی که ندیدمت ..........
|
|
|
|
|
یارب رسان نسیم رحمت خود برد یار ما
که از فضل تو بگشا ید گره از رو ز گار ما
|
|
|
|
|
شب است و شمع در بزم غزل بی تاب می رقصد
|
|
|
|
|
ازاینهمه نشانی ، یادم به تو فتاده ست
|
|
|
مجموع ۱۲۶۹۲۷ پست فعال در ۱۵۸۷ صفحه |