سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 7 آذر 1403
  • روز نيروي دريايي
26 جمادى الأولى 1446
    Wednesday 27 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۷ آذر

      چشمهٔ فریاد

      شعری از

      محمد شریف صادقی

      از دفتر بیدل بوی دلبرم نوع شعر قصیده

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۵۹ شماره ثبت ۱۳۱۸۹۶
        بازدید : ۴۳۸   |    نظرات : ۵۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      ​​​​​​
      (وزن: مستفعلن مَفعولن، مستفعلن مَفعولن)
       
      خورشیدِ جان پیدا شد! چون محشری، بر پا شد!
      صد مدّعی چون شب‌پر از پیّ شب، امحا شد
      هر مُنکِرِ ناباور، از کیشِ حاشا برگشت!
      هر زاهدِ ظاهرکار، زاران شد و رسوا شد
      آتش به جان‌ها افکند؛ بُگشود روان‌ها از بند
      این بندِ چون یخ تا چند؟! باید کنون پویا شد
      وه، در افق‌ها محوی! در ساحل اندر لهوی!
      بین: بی‌افق شد چشمش، آن دل که در دریا شد
      خوش گفته این، پیغمبر: عاشق غریب‌ست آخر...*
      پس چون غریبان بُگذر...غربت تو را دنیا شد...
      مجنون که او شد شیدا از شوقِ عشقِ لیلا
      شد آخر او ناپیدا، وین قصه‌ها پیدا شد
      دردا که کور معنا آن گوهرِ معنا را
      چندان بجُست از دنیا... دنیاش بی‌معنا شد
      فکرش بشد صد دانه، منزلگهش صد خانه...
      غافل که این افسانه، دردانه‌ای یکتا شد
      هر جبر و شیمی را گفت آن غنچه ی سِر نشکفت
      چون دانه ی معنا سفت، زین دانه او دانا شد
      چشم دلت شد بی‌تاب... چشم سرت اندر خواب...
      عیسای جان را دریاب! باشد که دل بینا شد!
      در بحرِ غفلت‌کاری ، مغروقِ قعری تاری
      خود را چو بیرون آری، گر جایِ جان، ژرفا شد؟
      بسیار سران سرکَش، در دل خیالی دلکش؛
      آخر بزد در خاکش، هر سر درین سودا شد
      صد سال تو از اول، بودی به بندِ مهمل
      جان را ازین جا بگسل! شاید که جان‌افزا شد!
      اینجا و آنجا کردی، تا جانِ هر جا گردی!
      اکنون...به هر جا گردی...آنجای، جان، بی‌جا شد
      چندی، چو سد اِستادم... شد سیل و بَر اُفتادم
      کآن چشمهٔ فریادم، جوشان ز جان پیدا شد!
      صد قافیه می‌دوزم با شمعِ شوق‌افروزم
      تا شعلهٔ جان‌سوزم شعری چنین شیوا شد
      ای «صادقی» پُرسندم، چون واژه را بافنده‌م؟
      از آتشی آکنده‌م... کآن در سخن افشا شد...
      (حاشیه)
      *اشاره به حدیثی از پیامبر که «بدأ الإسلام غريباً و سيعود غريباً كما بدأ فطوبى للغرباء»
      در بعضی‌ جاها فعل «شد» بدل از «شود» استفاده شده که ضعف از جانب بنده و به جهت ردیف شعر است. همچنین در بیت اول مشدد کردن پیِ به صورت پیّ هم از آن مواردیست که باید حدالامکان از آن اجتناب گردد.
      این قصیده را یکسال و چند ماه (نزدیک دو سال پیش) سروده ام و برخی ابیاتش را اینجا نیاورده‌ام. وزن این قصیده را جایی ندیده‌ام اما احتمالش هست قبلا بر این وزن شعری سروده شده باشد. من وزن این قصیده را از «هیهات منّ الذّله هیهات منَّ الذّله» یا یک‌ نوحه الهام گرفته‌ام البته وقتی «مِن» با تشدید روی «ن» خوانده شود.
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۲۴
      خندانک
      درودبرشما جناب صادقی عزیز خندانک
      زیبا قلم زدید خندانک
      جناب به گزین و جناب سرمازه هم به نکات خوبی اشاره داشتند
      خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۳۹
      درود. ممنون از خانم عجم عزیز🙏👌👌🙏🙏🙏 مدت زیادی بود فعال نبودید و من واقعا نگران شدم. راستی شما از آقای بذلی خبر دارید؟
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۲۴

      خواهش می کنم ممنونم ازلطف شما برادرخوبم خندانک
      همین امروز احوالپرسشون بودم گویا حالشون بدنیست اما هنوز تحت درمانند ومحتاج دعای همه خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۱۳
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و جالب بود
      پر معنی
      آموزنده خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۴۰
      درود. ممنون از لطف شما عزیز🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۲۵
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۵۰
      درود بر جناب صادقی ارجمند خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۴۰
      ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۴۶

      سلام و درود

      خوش‌فکر و زیباست
      تصویرِ ارسالی هم قشنگه زنده باشید . البته :

      دلگویه‌تان که حسابی نقد لازمه خندانک

      - ببخشید که دیر آمدم ولی به نظرم کل ابیات را به وزن بحر رجز برگردانید و این‌طوری شروع کنید :


      خورشیدِ جان پیدا( شده ) وَه محشری، بر پا( شده)

      صدمدّعی چون( شب‌پره ) از ( کنج / کویِ ) شب،امحاشده


      والی آخر


      - اصطلاحات پیش‌ِپا افتاده و قدیمی مثل زاهد ظاهرکار و این مسائل مشابه کناییِ غیر ضروری را از شعرتان حذف نمایید تا وحدت موضوعی شعر بدون ذهنیت گرایی از دل برخاسته تا پایان شعر حفظ گردد .

      - حالت تخیلی و سوررئال عرفانیِ بیت اول را تا پایانِ ابیات نگهدارید تا انسجامِ معنایی شعر را به‌ پراکنده‌گویی ِ گَه‌گاهی ، در شعر نکشانده باشید .


      سلامت و دلشاد باشید و سرافراز

      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۳۳
      درود ممنون که همیشه اشعار بنده را می‌خوانید و من همیشه از نظرات و نقدهای شما استفاده فراوانی می‌برم. راستش درباره تبدیل «مفعولن»ها به مستفعلن فکر نمی‌کنم بتوانم از عهده‌اش بر بیایم چون شعر با مفعولن سروده شده و جز بازنویسی کامل و تغییر ساختاری نمی‌توان وزن را تا این حد تغییر داد. و اصلا «مزه» شعر زیر دندان من با همین وزن حس شده (ذیل کامنت‌های آقای به‌گزین، سرمازه و آزادبخت کمی توضیح دادم).
      اما درباره اصطلاحات خاص موافقم که ممکن است کلیشه‌ای به نظر برسد اما دو نکته هست... اول اینکه زاهد ظاهرکار در تقابل با «منکر ناباور» آورده شده است: شب‌پره‌های کم‌نور و ظاهربین که در تاریکی سیر می‌کنند(در ادامه بیت قبل) من این تقابل را زیاد در شعرهایم استفاده می‌کنم:
      نه چو پوچیان و نومید! نه چو منکران و تردید!
      نه ز زاهدان و تقلید، نه ز ظالمان و طغیان!
      و نکته دوم درباره زاهد ظاهرکار این است که اتفاقا...به نظرم به صورت عملی ابدا کلیشه‌ای نیست...ما اتفاقا خیلی با این حضرات سر و کار داریم آن هم به طور روزانه؛ اینکه ترکیبی خوش آهنگ که سابقه‌ای دراز دارد را استفاده کنیم به خودی خود بد نیست بلکه مهم این است که آن را در یک «فرم» خوب احیا کنیم که احتمالا من در آن چندان موافق نبوده‌ام (منظور تقابل آن با «منکر ناباور» است).
      متاسفانه احتمالا شبکه معنایی در این قصیده (البته با حذف ابیاتی) خیلی آشکار نبوده و من حس می‌کنم من ترتیب بندی اصلی ابیات را تا حدی تغییر داده ام که احتمالا در این مسئله موثر بوده و تا حدی منجر به آشفتگی شده است.
      یک چیز را هم بگویم که احتمالا ملموس نیست...من در شعرهایم معمولا کسی را نصیحت نمی‌کنم و مخاطب خودم هستم و بیشتر سخنم جنبه حدیث نفس دارد.
      ببخشید بابت طولانی بودن کلام. حتما نکاتی که فرمودید را در این شعر و اشعار دیگر (تا جایی که بتوانم) در نظر خواهم گرفت🙏🙏🙏🙏
      یک چیز را هم یادم رفت...اصلا در قصیده ذهنیت گرایی معمولا تا حد زیادی وجود دارد و فکر می‌کنم یکی از نقاط تمایز قصیده و غزل این باشد...اما امان از وقتی که مرز گم می شود و من خودم هم میمانم که چه می‌گویم🤦
      ارسال پاسخ
      یاسر کریمی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۰۸:۳۶
      درودها بر شما زیبا سرودید خندانک
      موفق باشید در پناه حق خندانک
      لذت بردم از این شعر زیبا و عمیق خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۴۲
      درود. ممنون از لطف شما🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      حسام رجبی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۱۸
      درود ...خیلی زیبا بود.. خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۴۲
      درود. لطف داری عزیز🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۵
      درود جناب صادقی
      زیباست
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      البته مفهوم و محتوی عالیست
      اما زبان و وزن خسته کننده است کمی
      شاید هم حقیر قلق خواندنش را هنوز به دست نیاوردم
      دو بار خواندم خندانک خندانک
      ببخشید با این همه توانایی و آگاهی حیف است مخاطب تبش بره بالا محتاج عرق کاسنی بشه
      خندانک خندانک
      خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۵۰
      درود بر دوست بزرگوارم. ممنون از لطف مداوم شما. راستش زبان رو نمی‌تونم کار زیادی کنم (مگر تغییر برخی جزییات...). اما درباره وزن یک «تریک» وجود داره که همیشه در مقابله با اوزان جدید و کمتر شنیده شده هست و اون پیدا کردن یا ساختن آواز یا زمزمه‌ای آهنگین از اون هست...من خودم جوری این شعر رو می‌خونم که اتفاقا آهنگینه (من ابدا دکلمش نمی‌کنم) و البته انتظار اینکه خواننده بتونه اون ریتم رو حدس بزنه نابجاس.
      ضمنا این قصیدست. قصیده مثل غزل نیست. زبان شعر در قصیده به اندازه غزل صمیمی نیست و خواندن قصیده هم دشواره و البته اگر از یک مبتدی مثل من باشه چه بیشتر.
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۴۰
      سلام دوست خوش ذوق و با حال شعر ناب
      راستش ( این یکی از تکیه کلامهای شماست) ( چیزی که میخوام بگم جسارته ولی میدونم که بزرگوار هستید ) بله راستش یه کم توقعم بیشتر بود ازتون
      در مورد مضمون که اصلا بحثی نیست یعنی ممکنه دوستانی بگن که باید زبان و مطلب ، بروز باشه ولی شخصا الزامی نمیبینم و نیار درونی شاعر هست که راهبره
      به نظرم حشو در شعر وجود دلشت مقداری
      البت بعضی دوستان خیلی در ابن مورد سختگیر هستن

      میدونم که توی بعضی از شرایط حشو وجود داره و یک واقعیته و شعرایی مثل مولانا مثلا اگاهانه در شعرشون وجود داره
      ولی به نظرم میشد یکی دو بیت رو تغییر دا.د
      یعنی شما باتوجه به غنی بودن دایره واژگانتون و تسلط بر وزن خیلی راحت میتونین تغییرش بدین
      مثلا دوتا شد در مصرع چهارم ، با نظرم زاران ضرورتی نداره وحودس و بحث سر رسواییه

      در مصرع
      بسیار سران سرکش ، یک مقدار مختصری خروج از وزن حس میکنم ، مثلا ای بس سران سرکش شاید بهتر باشه و هر چند که ای بس عبارت کهنه ای هست ولی با زبانکشعر سازگاره
      جستجوی شعرهایی که دقیقا بر همین وزن باشند هم کار دلجسبی هست
      وزنهای نزدیکش البت هست
      ای ساربان‌خدا را پیوسته متصل ساز
      ایوار را به شبگیر شبگبر را به ایوار

      خیلی مخلصم و جسارتم بیشنر طرح بحث بود خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۰۵
      درود. کاملا حق با شماست و نقدتون مثل همیشه عالیه. من خودم الان متوجه شدم که «بسیار» سنگین هست و حق کاملا با شماست و ایراد به من وارد هست و «ای بس سران سرکش...» کاملا مناسبه. راستش قصیده طولانی بود و من هم در بازبینی این بیت دقت نکرده بودم ممنون که اشاره کردید. من در عمرم شاید چهار پنج بار قصیده سرودم که خیلی خوب در نیومدن.
      درباره حشو، من فعل «شد» رو جز ردیف، بین متن زیاد آوردم و با اینکه خودم ازین کار خوشم اومده ممکنه بقیه رو اذیت کنه و از نظر فنی هم در برخی موارد ممکن اشکال دونسته بشه.
      یک اعتراف کنم من این قصیده رو با آواز و زمزمه خودم سرودم (از شما چه پنهان یک مقداری هم رقصیدم) و احتمالا ریشهٔ اون اشکال وزنی هم همین باشه.
      درباره «زاران شد» نمی‌دونم واقعا...چون زمانی که زیادی به قول بعضیا «جوششی» شعر میگم ناخوداگاه کلماتی که از نظر صوتی بهم نزدیکند رو جفت می‌کنم که البته گاهی مخربه. ممکنه به علت نزدیکی به «زاهد» و «ظاهرکار» اینطور نوشته باشم. ولی نکته مهمی فرمودید و حتما در اصلاح اون دقت خواهم کرد.
      ضمنا وزنی هست با عنوان «مستفعلن فعلاتن مستفعلن فعلاتن» که اگر در رکن دوم و چهارمش «تسکین» رخ بده به این وزن شعر بنده تبدیل میشه.
      ضمنا فراموش نکنید (این رو به آقای سرمازه هم گفتم) قصیده رو نباید مثل غزل خوند...هر چند این قصیده متاسفانه حتی مطابق اسلوب استاندارد قصیده هم نیست
      باز هم ممنون آقای به گزین. نقدتون عالی بود.
      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۱۰
      تازه یک چیزی رو یادم رفت. یکی دو تا غزل و یک قصیده دارم که اگر منتشرشون کنم احتمالا دیگه ازم ناامید شید😁🤦🤦🤦🤦🤦🤦
      ارسال پاسخ
      ساسان نجفی(سراب)
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۱۲
      درود بر شما جناب صادقی عزیز..
      زیباااست..
      خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۴۹
      درود. ممنون از لطف مداوم شما🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۳۴
      (از شما چه پنهان یک مقداری هم رقصیدم)
      خندانک خندانک
      خندانک
      بدترین کار تو این است که از تنهایی
      کمرت خرد شد و باز تکی می رقصی
      خندانک خندانک
      خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۳۸
      درود. حق گفتی به توان ۵۶۸۷۶۶۸۹۹ بار! 🙏🙏🙏🙏😁😁😁😁🙏🙏🙏🙏 دقیقا همینه به مولا🤦🤦🤦
      ارسال پاسخ
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۳۵
      خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۳۸
      درود🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      مسعود مدهوش( یامور)
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۲۵
      درودتان جناب صادقی ارجمند🌞🌼🌟👏👏🌱🎉🌸☄️☄️

      بسیار زیبا پر مغز،قلمتان پایا☄️🌸🎉🎉
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۴۵
      🙏🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۵۶
      خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۱۶
      ممنون از لطف شما🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      آرمان طاهری
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۱۹
      درودها جناب صادقی عزیز
      بسیار زیبا سروده اید
      رد قلمتان ابدی🙏🌱🤍
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۳۰
      ممنون از لطف شما آقای طاهری عزیز🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      اصلانی (امی)
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۲۲
      عالی عالی عالی موفق باشید.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۳۰
      چشم نیک بین شماست که شعر پر اشکال من را خوب می‌بیند‌. ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۳۷
      درود وزن ریتمی عالی بود بسیار تابسیار باشکوه
      کمی
      جنون به نمک شعر اضافه کن تا دیوانه وار شعر خود برقصد نه استاد نظری
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۵۳
      سلام به آقای آزادبخت عزیز. اگر کسی در ذهنش ریتم مناسب برای خواندن شعر را پیدا کند اتفاقا وزن بشدت آهنگین است (و اتفاقا نوعی ریتم سینه زنی «واحد» را می‌تواند القا کند که خصوصا در جنوب ایران رواج دارد) و می‌توان آن را با ریتم‌های دیگری هم خواند ولی وزن غریبی‌ست و اگر بی‌سابقه نباشد کم سابقه ایت و به گوش خوانندگان ناآشنا.
      راستش در این شعر من از موسیقی و رقص افکارم به سمت شعر رفتن و بیان خودش آمد و اتفاقا اشتباهات تکنیکی زیادی داشت که چند مدت بعد پالایشش کردم (البته هنوز مواردی هست مثل مورد که آقای به گزین گفتند).
      در باب جنون گفتی...
      یک قصیده را یکبار زیر دوش حمام گفتم (حمامم یک ساعت طول کشید). ولی اگر آن را منتشر کنم احتمالا خیلی دلچسپ نخواهد بود. یک جورهایی همین جنون بود که می‌گویید...
      جوششم جان و ضمیری بگرفت
      همه از خون و خمیری بگرفت...
      نفخهٔ صور سِرافیل تو گوی
      در سر آن‌سان که صفیری بگرفت
      منظرش دیدم و امروزه جز او
      نظرم را نه نظیری بگرفت...
      بس که فریاد زدم بر همه کس
      هر نفر بانگِ نفیری بگرفت!!!...
      شهرت گشتن و سرگشتگی‌ام
      هر صغیری و کبیری بگرفت
      بنگر کز پی گمگشته نگار
      چه بگیر و چه نگیری بگرفت...
      الا آخر... اینم یه ابیاتی ازون قصیدهٔ حمومی که البته پر از غلطه😂😂😂
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۳۶
      درود عالی بود
      اکثر شعرهایی بنده وقتی جنون بسراغم می آید می نویسم
      در شبانه روز سه یا چهاربار دیوانه می شوم همین دیروز پنج تاسپید گفتم با یک غزل
      سپاس
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۵۲
      درود مجدد🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      علی نظری سرمازه
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۰۴
      درود بر شریُف اعظم
      مواظب باش استاد آزادبخت
      بیشتر از این مجنونت نکنه
      کار شاعرانه دستت میده ها
      خندانک خندانک
      خندانک

      فرامرز عبداله پور
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۴۰
      درود
      زیبا و دلنشین و پر معنا
      سروده اید
      ⚘🌺❤
      رقص قلمتان ابدی
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۵۲
      ممنون🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۰۵
      درود استاد نظری ممنونم از توصیه نیکتان
      مگر ما شما را دیوانه کردیم که جنون کاری دستت بده
      علی نظری سرمازه
      علی نظری سرمازه
      سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۲۳
      درود استاد
      هنوز اندر خم یک کوچه ایم
      تا جنون عاشقانه راهی دراز در پیش است
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      دانیال حاجی زاده (اشک)
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۰۲:۰۱
      خیلی زیبا بود خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۴۹
      درود ممنون از لطف شما👌🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      علیرضا شفیعی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۴۵
      درود بر شما جناب شریف صادقی گرانقدر خندانک
      عرفانی و بسیار آموزنده است خندانک
      شاد و سلامت باشید خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۴۹
      درود بر شما ممنون از لطف مداوم شما🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۵۹
      درود برشما جناب شریف صادقی عزیز

      اشعار داستان گونه ی زیبایی بود مثنوی وا ر

      خیلی عالی بود وخیلی هم کار برده تا
      اینکه آماده شده زحمت زیادی داشته
      اما درجمع خوب بود خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک

      اما جسارتا..
      به نظز بنده اگر چنین اشعار داستان گونه ای را
      به صورت واضح تر
      و تقر یبا کو تاه تر باشد بهتر و شیرین تر خواهد بود

      شاد وسلامت و سر فراز باشید
      انشاالله خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۵۲
      درود ممنون از شما به نکات مهمی اشاره کردید که حتما در نظر می‌گیرم. راستش قصیده ذاتا تفاوت‌هایی با غزل دارد...سرودن قصیده خیلی خوب هزار برابر سخت از یک غزل خیلی خوب است که متاسفانه قصیده من به عنوان یک مبتدی خیلی خوب نیست. اما خواندن قصیده هم سخت است چون قصاید طولانی و «متفاوت» هستند.
      ارسال پاسخ
      علیرضا محمودی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۴۲
      درود بر شما ، حال و هوای اشعار مولانا را به ذهن و روح متبادر می کند. موفق باشید خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۵۶
      درود ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      جلیل میاحی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۴۸
      درود جناب صادقی عزیز و گرامی
      زیبا و پرمحتوا سرودید
      احسنت بر شما
      خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۵۶
      درود بر آقای میاحی عزیز. ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      مریم عادلی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۴۲
      درودهابرشما استاد گرانقدر
      بسیارپرمحتوا وزیبا بود
      قلمتان سبز تاهمیشه
      خندانک خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۰۲
      درود بر خانم عادلی عزیز معلم گرانقدر که همواره لطفشان شامل حال بنده است🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      محمد قلی پور
      پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۰۹
      درود بر برادر عزیز👏👏👏🌹🌹🌹
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۳۱
      🙏🙏🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3