بسم الله الرحمن الرحیم
نشسته زیر سَرَم باورِ پلاسیده
و قرص های سه رنگِ همیشه آویزان
هزار خنده ی بی ادعای اجباری
شکسته در فورانِ حماقتِ بهتان
میان خاطره ای گم شده نجابت تو
جنین حوصله ام زیر نافِ ساطور است
و باز جنبش تُخمِ پلنگ ماهی ها
در آستانه ی صد کودتای ناجور است
به لطف حادثه در سایه زار توخالی
وضو گرفته دلم با کرانه ی آشوب
چکانده ام تن خود را دوباره در مُشتَم
حکایت شریان و بهانه ی سرکوب
کنار آغلِ سیگار بسته ام خود را
نگاه باد دهن میزند کتابم را
فرار میکنم از نعل های وارونه
به گوشه ای که دریده گلوی خوابم را
هنوز مانده بفهمی چقدر دلگیرم
مدام شعر و غزل را بهانه میگیرم
به پای بی کسی ریل های تقویمم
ورق ورق سر هر ایستگاه می میرم
چه ناشیانه گره خورده ای به پاییزم
شبیه عقربه ها با خودم گلاویزم
در این هوای پر از آبروی خشکیده
جوانه های تنم را نپخته می ریزم
چراغ سبز تو چشمک زن و خیابان پُر
از عابرین گرفتار در خودآزاری
دوباره در وسطِ کوچه ای دلت لغزید
برای دلخوشی چاله های دوزاری
به دست های نجیبم نمک بزن بانو
و سر بکش سرطانِ میان انگشتم
خلاص کن بغلِ پیچ های سرگردان
شکسته حال ترین دنده های در پُشتم
بترس از تبِ در جشنواره ی هذیان
و سنگسارِ ابابیلِ لشکرِ باران
بپوش دلهره های پس از جنونم را
جناغِ آیه ی شیطان تفاله ی انسان
#سید_هادی_محمدی
سلام و درود استاد دکتر سیّدمحمّدی عزیز و گرانقدر
با قلمی تکنیکی به سبک پُستمدرن سرودید
و محتوایی غنایی اما تلخ و رنجور و مآثربیان
امیدوارم همواره سلامت و دلشادباشید
درپناه امن یگانه خدای مهربان سرافراز