جمعه ۷ دی
اشعار دفتر شعرِ تترا 2 شاعر منصور نصری(رهگذر)
|
|
ما بدین سرخوش میان عالمیم
یوز ایرانی فقط باشد پلنگ
|
|
|
|
|
روبهی مظلوم نمایی کرده بود
پیش مرغان گریه زاری کرده بود
|
|
|
|
|
در این دنیا که آهویش، پی صیاد میگردد
|
|
|
|
|
هنوز آغوش این ملت برای آمدن باز است
|
|
|
|
|
شعر آمد تا بیاموزد که مستی سهم ماست
|
|
|
|
|
بوم ها رنگ نکنید
نقشی از چهره میانش نکشید
این حوالی همه رنگارنگند
|
|
|
|
|
ما رسم و رسوم پدران میخواهیم
آیین و تمدن جهان میخواهیم
از گرمی آتش و شکوه این عشق
|
|
|
|
|
چه بسیارند گرگان به میشان خرقه پوشیده
ز رافت گام بردارند، ولی افکار پوسیده
عصا از کور می دزدند
|
|
|
|
|
خیانت روس
آمد آن روزی که گفتیم روس هرگز دوست نیست
خرقه نازک زمستان را حفاظ پوست نیست
سفره اش خا
|
|
|
|
|
یادم آمد قصه ی روباه و زاغ
می شود با مکر بستانی چراغ
عاقبت از حرمت گرمای آن
|
|
|