سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 شهريور 1403
    15 ربيع الأول 1446
      Wednesday 18 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ شهريور

        داستان روبه و مرغان

        شعری از

        منصور نصری(رهگذر)

        از دفتر تترا 2 نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۳۲۱۸۵
          بازدید : ۵۱   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور نصری(رهگذر)

        روبهی مظلوم نمایی کرده بود
        پیش مرغان گریه زاری کرده بود
        من دگر خصمی ندارم با شما
        طینتم من را هوایی کرده بود
        من خجل از کارهایم، گشته ام
        زار و محزون پیشِتان برگشته ام
        می شود یک فرصتی بر من دهید؟
        پاک گردانم سیاه گذشته ام؟
        در دلش افکار ناجور می دودید
        سر گریبان برده مظلوم می پرید
        ول وله افتاد بین حاضران
        روبه بیچاره را کِی میخرید؟
        پیش آمد جغد دانا با غضب
        کِی بُود مرغان را با روبه، نسب؟
        داستان زاغ و روبه پس چه شد؟
        این جماعت را نباشد دوست لقب
         دور گردانید هر آنچه دیده اید
        هرچه را با گوش خود بشنیده اید
        فطرت روبه فقط مکاره گیست
        از چه از باغش گلابی چیده اید؟
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ هفته پیش
        بسیار زیبا و آموزنده است خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        ۲ هفته پیش

        سلام شعر روایی نمادپرور خوبی است .
        دارای مراعات النظیرهای زیبا .

        سلامت و دلشاد باشید .

        محمد شریف صادقی
        ۲ هفته پیش
        درود. شعر قشنگی بود. من رو به یاد شعر احمد شوقی شاعر بزرگ عرب انداخت:
        بَرَزَ الثَعلَبُ يَوماً
        في شِعارِ الواعِظينا
        فَمَشى في الأَرضِ يَهذي
        وَيَسُبُّ الماكِرينا
        وَيَقولُ الحَمدُ لِل
        هِ إِلَهِ العالَمينا
        يا عِبادَ اللَهِ توبوا
        فَهوَ كَهفُ التائِبينا
        وَاِزهَدوا في الطَيرِ إِنَّ الـ
        ـعَيشَ عَيشُ الزاهِدينا
        وَاطلُبوا الديكَ يُؤَذِّن
        لِصَلاةِ الصُبحِ فينا
        فَأَتى الديكَ رَسولٌ
        مِن إِمامِ الناسِكينا
        عَرَضَ الأَمرَ عَلَيهِ
        وَهوَ يَرجو أَن يَلينا
        فَأَجابَ الديكُ عُذراً
        يا أَضَلَّ المُهتَدينا
        بَلِّغِ الثَعلَبَ عَنّي
        عَن جدودي الصالِحينا
        عَن ذَوي التيجانِ مِمَّن
        دَخَلَ البَطنَ اللَعينا
        أَنَّهُم قالوا وَخَيرُ ال
        قَولِ قَولُ العارِفينا
        مُخطِئٌ مَن ظَنَّ يَوماً
        أَنَّ لِلثَعلَبِ دينا
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0