چهارشنبه ۴ مهر
|
|
الا الماس بی قیمت.......
زُمرد در نگه.....
شوق و شعف در جان.....
|
|
|
|
|
درود و عرض ادب
باز باران نشسته بر ایوان
اشک از چشم ماه سرریز است
می نشیند به روی برگ انگار
غصه
|
|
|
|
|
هر لحظه العطش ،ز تپش های آفتاب
لب تشنه می دوید ،میان دو نهر آب
|
|
|
|
|
برف پیری خودنمایی می کند روی سرم
|
|
|
|
|
یاسر چه کند؟ جان و فراوان تری از من
|
|
|
|
|
دل بستن و دل کندن من دست خودش بود
این دوری از آغوش وطن دست خودش بود
|
|
|
|
|
وقتی که خسته ام از هر چی بودن
باید چشا رو بست. رو هر چی دیدن
|
|
|
|
|
لە شنۆ بێ یان نەغەدە
ئەمەی بەندە، هەر کورده
|
|
|
|
|
قاب کردم
به دیوارِ احساس
دلتنگی را
شعر می بافم
عاشقانه
در تاروپودِ خاطره
|
|
|
|
|
من از گمشدن نالهی کربلا میکنم
شبیه خودت روضهام و مبتلا میکنم
و...
|
|
|
|
|
میان تَرَک های هر خاطره
نشان تو را جست و جو میکنم
|
|
|
|
|
تحمّل ایلیه سن صبر اوزی شجاعتدی
گناهیدن اوزاق اول زُهد پاک ثروتدی
|
|
|
|
|
شیشهی قلبم شکسته با غمِ رنجی گران
با همه صد پارگی، زخمی نزد بر دیگران
|
|
|
|
|
من نمیخواهم قیام کنم
فقط اعتراض دارم
|
|
|
|
|
حسین یعنی که دنیا مَقصدَت نیست
حسین یعنی هدف از بودنَت چیست ؟
حسین یعنی پناه تو خداوند
حسین یعنی
|
|
|
|
|
"آدم برفی"
مردن آدم برفی
نه از تاب آفتاب است
نه از بیتابی برف...
|
|
|
|
|
باید به پاس خون شهیدان قیام کرد
بر آستان تربتشان احترام کرد
|
|
|
|
|
بی حواس
۱۴۰۳/۴/۲۷ شماره ثبت ۶۶۱۳۹۵
در سرم بازاری ست ،شلوغ و پرصدا.
|
|
|
|
|
من تلاش خویش را کردم ولی گویا نشد
خسته گشتم هرچه گفتم، خواستم "اما نشد"
|
|
|
|
|
یه ستاره ای روشن شده توی آسمون زندگیم
زل میزنم به روی ماه تو دوباره زنده شده ایام بچگیم
|
|
|
|
|
باز آ بیا ای جان من، جان ها همه قربان تو،
|
|
|
|
|
سپاه و لشکر چشمت، فسون کند دل من را
رسد زمان رسیدن که هی سپاه تو بینم؟
|
|
|
|
|
چه کسی
او را این چنین آفریده؟
خدا باید یک نابغه باشد...!
|
|
|
|
|
✍️تصنیف سرا: م.مدهوش❤️
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی🌸
|
|
|
|
|
حظ میبَرَد خوک ،
درون خوکدونی
|
|
|
|
|
تو مرا نگاه کن تا بزنم جوانه هر دم
وَ به سر رسد تمام غم و غصهها و دردم
|
|
|
|
|
برام دیگه این نفسا ، ممنوعه شد ممنوعه شد
|
|
|
|
|
راه حسین ع
راه حسین معنی اش آزادگی
در جلوی ظالمان ایستادگی
راه او باشد که درحق بی نظیر
پاک
|
|
|
|
|
گویم دگر هر خانه گردد ز خدا منزل
آنجاست همه عالم ، دنیاست چو ویرانه
|
|
|
|
|
باز بهار آمده من ، ندیده ام بهار را
به گوش خود شنیده ام سکوت چشمه سار را
کنار گوش پنجره صدای م
|
|
|
|
|
بپرسند اگر حکم عاشق چه باشد؟
|
|
|
|
|
بال بشکسته و افتاده، وُ سوزان پَرِ اوست...
|
|
|
|
|
بی خبر از تو و بیتاب نگاهت هستم
خبرت هست کهجان چشم به راهت هستم
|
|
|
|
|
🔷️گر حقوق خوانی که شَوی روزی تو قاضی🔷️
🔷️یا می کَشی رنجی، که بیاموزی ریاضی🔷️
|
|
|
|
|
به پایش می زند بوسه
گل و خار و شن و بوته
ثنایش میکند بلبل
سلامش می دهد صحرا
|
|
|
|
|
آهسته برو خانه ما، خانه عشق است
این شمع که سوزد، پروانه عشق است
|
|
|
|
|
بیبی دلم گرفته از همه/میخوام برم کنار علقمه
|
|
|
|
|
بی خیال درد و اندوه من اند
از چه می خندند به این اندوهناک
|
|
|
|
|
زندگی با چشمهای عاشقت معنا گرفت
|
|
|
|
|
غوغای
سبز
ای پارهپاره گلویت
اندامت
به خنجر دشمن!
یا به اره!
تنت بر زمین
انداخته
به گودال
|
|
|
|
|
هر چند که در عرش خدا.....
|
|
|
|
|
مرا به همدمیاش برگزید ، غمگین شد
|
|
|
|
|
بگو از کدامین دیار آمدی
که با لحظه هایم کنار آمدی
|
|
|
|
|
در آسمان و زمین ، محو نگاه توام
من آشیانه ترین ، جان و پناه توام
|
|
|
|
|
آخـر چگــونه با تــو بگویــم که کیـستم؟
|
|
|
|
|
این مرد کم ثمر
با پای نیمه جان
|
|
|
|
|
ماهمه ، پیام آور سلوک معرفتیم
|
|
|
|
|
مردی میان دو راهیِ
عشق و غرور...
|
|
|
|
|
من دلم می خواهد
هر دم و ثانیه را پیش تو باشم ای دوست
|
|
|
|
|
برای ثبت اهدافت نزن جار و نکن بلوا
|
|
|
|
|
پاره شد ناف و فغانم از جدایی بی جهت
|
|
|
|
|
"یوسفِ گُمگَشتهی" ما عاقبت پیدا نشد
"کلبـهی اَحـزانْ" گُلِســتانِ دلِ تنـها نشد
سالوُماه
|
|
|
|
|
درود و عرض ادب
ای که نام تو شده مامن عرفانی ما
دیده بگشا و بیین حال پریشانی ما
خانه از عطر ت
|
|
|
|
|
ارباب من با حس و حال بیقراران
شد آفرینش در عزایت سوگواران
|
|
|
مجموع ۱۲۶۸۶۶ پست فعال در ۱۵۸۶ صفحه |