دوشنبه ۱۸ تير
|
|
هر شب میان خواب من پا میگذاری بی جهت
|
|
|
|
|
باران ابر میوزد وجنگل سپهر
پر میشود ز ریزش دوک سپید ابر...
|
|
|
|
|
با تو بودم زیر باران دست تو در دست من ،
مست بودم از نگاهت
|
|
|
|
|
قصه ی مادر بزرگ و میهمانی ها بخیر
|
|
|
|
|
🔸او نگاهش استعاره، او صدایش قافیه
🔸در دلت رفت و چه با رغبت شوی مجنون او
|
|
|
|
|
ای موی تو گیرم بدست ابروی تو بوسم چو مست
ای عاشق ساغربه دست مرغ سحررقصان چو مست
افسون کردی عالمی
|
|
|
|
|
دلم صفا گرفته از صفایِ مرتضی علی
|
|
|
|
|
تا که دیدم صد بلا از عشق آمد بر سرم
|
|
|
|
|
اندوه
آتشم بدون او دود است
مادرم نام دیگرش رود است
خانه ام سرای اندوه است
" پدرم نام کوچکش کوه
|
|
|
|
|
در صفای دل ها
هست جایی خالی
بهر آنها که غبار غم و درد
همچنان مانده به روی تن شان
|
|
|
|
|
خستم
سرده دستم
عشقمو
نگرفته دستم
هی
تنهاشم
دیونه میشم
بی رحم نباش
آخرشم
دیگه میری
بی تو اح
|
|
|
|
|
برای اینکه نگیرد کسی نشانم را
نگو به خاطرهها قصه نهانم را
|
|
|
|
|
پای انسان چون به هستی بازشد
با وِلایت عشقِ حق آغاز شد
|
|
|
|
|
کشته شد علی حیدر
کشته شد شه صفدر
|
|
|
|
|
نمیرد آن که از دانش بداند دَرین دنیا، بدی را
|
|
|
|
|
چه عجب عالمان هم بخور بخور دارند
|
|
|
|
|
امشب به خاطرِ زینب (س) که آه داشت
|
|
|
|
|
توان گفتن آن راز جاودانی نیست
|
|
|
|
|
تلالو کرد عکس او درون آتش اشکم
|
|
|
|
|
دیگر بار از ناپیدا میگذرم
آنسوی سپیدای مه
تو آب را به اعجاز دستانت
بر قامت تشنهام میچشان
|
|
|
|
|
چشمهایم کو چه کسی بود صدا زد تو...
|
|
|
|
|
رفتی و بعد تو من مرغ غزل خوان شده ام
مثل حیرانی ِ یک گردنه حیران شده ام
|
|
|
|
|
در شعاع شعف شیدایی
هر چه را می نگرم «جان» دارد
|
|
|
|
|
_آسمان اَبر شد
در خیالم
کوچه ی محرم؛ با دلم
همدرد شد!
|
|
|
|
|
.....................................
|
|
|
|
|
ماه باشد عاشقی رنگ تلاوت میشود
در دل شب آدمی گرم حلاوت میشود
باده در دست ت
|
|
|
|
|
دیار نگاهت را از هم اکنون فراموش کن
یادت میماند در فراموشیهای خفتهای که بلند آوازهاند.
|
|
|
|
|
سرِ سجاده ی نورم
ساکن ، اما درعبورم
|
|
|
|
|
ای ناز پرورده جان دراتش به نشاانه ی تو
می سوزد همه شب سینه
|
|
|
|
|
✍️ ترانه سرا
م.مدهوش
(❤️Ever heart)
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی💫
|
|
|
|
|
دل بی تو شبی یک دم ، آرام نیاساید
|
|
|
|
|
شوکتِ شاهی به آسانی نمی آید به دست ..
|
|
|
|
|
بهاران آمده تا جان بگیریم
|
|
|
|
|
نمِ بارانُ
کوچه یِ بهارنارنج
عابری رد شد
عطری در هوا پیچید
خاطره ای جوانه زد.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
مرا یکباره از خاطر مبر گاهی به یک بوسه
به سنگ خاطرات مردهام من را به یاد آور...
|
|
|
|
|
پریشان زلف ما از بازی باد است
نیاز ما به می از بهر فریاد است
تو گر ویرانه می بینی دل ما را
ن
|
|
|
|
|
میوزد از پشت قدبک عطر گندم زارها
|
|
|
|
|
چشم، آشفته و حیران وجود
واله ادراک، ز توصیف شهود
|
|
|
|
|
امسال زمستان؛
دائم می لرزم...
|
|
|
|
|
موج و دریا گفتگو میکردند...
|
|
|
|
|
🦋خواب دیدم که شبی ناگه پروانه شدم🦋
🦋عاشق شمعی فروزان سوی میخانه شدم🦋
|
|
|
|
|
من رهایت می کنم در ابرها تا بروی
چون هوا بی یار شد تو با وفایی بلدی؟
|
|
|
|
|
ته نامردی و رو کردی برام
میتونستم از خجالتت درام…♬♪♫♪
ولی قلبمو سیاه نمیکنم
من مثه تو اشتباه
|
|
|
|
|
از روبروی چشم من آرام میروی
|
|
|
|
|
حنجره از نور ، پنجره ها تاریک
|
|
|
|
|
زن بود چون سیب قرمز در بهار
ظاهری زیبا برد از دل قرار
|
|
|
|
|
ایمان دارم
در پس فرداهای دور
روزی از راه میرسی
|
|
|
|
|
شد بهار امّا دلی شاد و لبی خندان نشد
|
|
|
|
|
کاشکی افسردگی ها ، درما بمیرند
دَم به دَم دل شاد بادا
|
|
|
|
|
بدونِ بال و پَر، بیآشیانه
پریشان خاطری، گُم کرده خانه
چوآن مرغی که در توفان اسیر است
...
|
|
|
|
|
مپرس از چه مسیری به من بهار رسیده ست
|
|
|
|
|
هست جان در سینه اما از نفس افتاده است
ناله کی از نای خیزد گریه پس افتاده است
|
|
|
|
|
بمیرانم، مرا این لحظه ها هستی نمی بخشند
بگردان باده ای، این جرعه ها مستی نمی بخشند
هیاهو را بخ
|
|
|
|
|
هر گلی در باطنش یک خار داشت
|
|
|
|
|
خدایا مهرورزی بر یتیمان را به لطفت قسمت من کن
به نور و روشنای این عمل قلب مرا با مهر روشن کن
|
|
|
|
|
تو برایم شدهای کل جهان حضرت یار
|
|
|
|
|
آزادیِ پنهان شده ، مانترایِ تکرارِ هوس/ای راهبه ، آشوبِ شهر، در شعرِ شهوتْ هم نفس
|
|
|
|
|
شعر مربع
ز دوریات نگار من شکسته شد وجود من
نگار من وفا مگر ندید
|
|
|
|
|
بوتون وارلیغلارا جان دیر آنا جان
دامارلاردا آتا قان دی اینان سان
|
|
|
|
|
نور چشم من کجایی؟
ماه تمام میشود، اشکهای کوچهها خشک شدند.
گلها دیگر بو و رنگی ندارند،
تو کجای
|
|
|
|
|
عید تنها یادگار کودکیست
آشنایِ روز های کوچکیست
حیف طی شد آن بهاران رفت و مرد
خاطرش بر یادگاری
|
|
|
|
|
ای کاش بمردم و تو را با او ندیدم
|
|
|
|
|
برخیز که طوفان شده است
زندگی دچار بحران شده است
|
|
|
مجموع ۱۲۵۱۹۳ پست فعال در ۱۵۶۵ صفحه |