شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ الهینامه شاعر داماد خراسانی
|
|
دیده بیناتر شود از دیدهی بینای باز،
دیدهبازی دست اگر بر چشم نابینا کشد
|
|
|
|
|
در دست ابالفضل، عَلَم بود حسین بن علی را
در دست حسین بن علی آخته امّا علم شاه
|
|
|
|
|
ای جانِ جان افزا، الا ای مستجیبِ مقتضیٰ
هستی فزا، روح القضیٰ، ای از منِ تائب رضا
|
|
|
|
|
منزل معبود را خبط و خطابم بستهست...
|
|
|
|
|
طبیعت نظر است یار را نظربازی
|
|
|
|
|
کمی ببار، که اقلیم خشک پاییزم
تو ای سحاب تراوندهی بهاریها
|
|
|
|
|
چون نبی امر ولایت بر نهادش وانهاد،
نیست در عالم به جز تحت ولایش خطّهای
|
|
|
|
|
چشم، آشفته و حیران وجود
واله ادراک، ز توصیف شهود
|
|
|
|
|
ما را چو خواب غفلت از دیدار تو در کار شد،
خوش آنکه از خواب گران با شوق تو بیدار شد
|
|
|
|
|
مگر نه موسی را گفتی آن شبان بگذار
که هر چه خواست بگوید، که امتنان من است
|
|
|
|
|
کعبه هم با همه خوبیْش، حجر میخواهد
|
|
|
|
|
ای آن که هم شراب و هم ساغرم تویی
دورم که خلوت است، دور و برم تویی
|
|
|
|
|
آن کز او پیچ و خم افلاک را امکان است،
دیده در کنه ازل تا ابدش حیران است
|
|
|
|
|
شده مویم سپید اما همان روی سیه دارم
|
|
|
|
|
ز حد بگذشت مشتاقی، به جام بادهی باقی
|
|
|
|
|
زار و دربند تو ام، غیر از تو ام دلدار نیست
مینگر، زین بیش تا دلدادهای بیمار نیست
|
|
|