سه شنبه ۴ دی
سرِ سجاده ی نور شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۳ ۰۷:۲۷ شماره ثبت ۱۲۸۷۵۰
بازدید : ۱۰۰ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
سرِ سجاده ی نور
سرِ سجاده ی نورم
ساکن ، اما درعبورم
درکنار شور و مستی ،
درحالِ دعا برا اهل قبورم
ازمیان اینهمه عشق ،
ماوراها می پسندند ،
خصوص این جانِ صبورم
در سبویم ،
دگرهیچ دُردی نمانده
اما درمیان رخساره ی همچون لبویم ،
دَردی مانده
ازشکایتهای واهی بَری ام
من رهایم ،
همچون یه ماهی کپورم
گاهی تارم ، گاهی سنتور
گاهی خَش می افته توو گلوم و،
گلوم میگیره
اونوقت همچون یه تنبورم
یکریز درحالِ عبورم
طوریکه یادم میره بعضی وقتا ،
یه آدمم یا رود
یکریز درحالِ هبوط و یکریزدرحالِ فرودم
پس کجا رفت صعودم ؟
باید صبرکنم بازهم
باید آنقدر فرودها را بچِشَم ،
تا که طعمِ صعود را بچِشَم
انگاری من ، به طیِ همه اینها مجبورم
دستم میرود بسوی آسمونا
قسَمش میدم خدارُو
که سعادت رُو هرچی زودتر برسونه
به حقِ این نورِقرآن و زبورم
بهمن بیدقی 1403/1/2
|
نقدها و نظرات
|
با سلام و عرض احترام آقای اکرمی بزرگوار ممنونم از لطفتون سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار ممنونم از لطفتون سلامت باشید و شادمان | |
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار سپاس بیکران از لطف بیکرانتان سلامت باشید و شادمان و مؤفق | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیباست
پیروز و دلشاد باشید