#طنز.
مرغی از رویِ ادعا روزی
گشت میزد به ثروت اندوزی
با غرورو تکبرِ بی جا
طعنه میزد به هرکسُ هر جا
تا که فرصت کمی مهیّا گشت
فکرِ رفتن به غربت احیا گشت
رفتو با عشوه قدقدی سر داد
پیچ و تابی به رونقِ پَر داد
با خروس گفتگویی کرد
سرِ مهریه .های و هویی کرد
سخن از رفتنش زبان آورد
حرفِ مهریه را میان آورد .
هر چه آورده ام برای خودت
میروم چاره کن به حال خودت
نام و آوازه ام جهانی شد
رتبه ام رفتو آسمانی شد
قیمتم با دلار یکسان است
عزتم در مقام یک خان است
برو با تاجِ خود بکن شاهی
قلدری کن که اهل درگاهی
الغرض چون خروس شیدا گشت
به خود آمد کمی هویدا گشت
گفت ای مرغِ نادمِ نادان
حرف من را شنو ،نشو خندان
از کجا آمدی رَوی به کجا
سخن و حرف را مزن بی جا
فکر کرده ای ، طلا شده ای
بر سر مردو زن بلا شده ای؟
تویِ ارزان اگر گران هستی
حرف امروزِ این و آن هستی؟
منفعت در خیالِ خام تو نیست
این شراب از جوار جام تو نیست
تو هم از بهر دولتِ مردم
خورده ای از جهالتت گندم
این گرانی سیاستی خام است
نانِ مردم همیشه در دام است
این زمانه اگر چه جلفُ و جفنگ
رَود از شرم خود به کام نهنگ
زندگی صادقانه زیستن است
گاهی اما به درد.گریستن است
تو ،هم ای #بذلی از زمانه بترس
از کمین های پر بهانه بترس
آشکارا سخن درازه مکن
دستِ خالی به غصه چاره مکن
#شهرام-بذلی
سلام و درود
طنزرئالی قابل تامّل و جالب سرودید .
در قالب مُناظره ی مرغ و خروسی
گسترده اندیش بود اما کوبندهکلام و تکسویه نگر
سلامت باشید و شاد و سرافراز