حسین بود معنای گُل
پیمانه ها ، همه پُر
روحهای لشکریان ، همه خُل
یه مُشت اعتقادِ همه چپ و چُل
یقین که نه ، اندیشه هایی بنجُل
امنیتِ افکارشان ، یک مُشت شکسته آجر
اعتقادها همه شُل
ظاهراً هلهله بسان ارکستر،
اما درباطن بودند تک تک یک سُل
آزاد نبود هیچکس ، ازقید دنیای دون
پای افکار به صد غُل
استرس روبه افزون
چون سماور، یکریز به حالِ قُل قُل
ازبالای تپه ، روبه پائین ،
راههای رسیدن ، به یقین ، همه سُر
اوراق ، به حالتِ بُر
دنیا مکانی ست و، آسمان جایی دیگر،
دراین میان مرگست بسان یک پُل
آنهمه خاک برسر
آنهمه خاک ، بی دُرّ
یک مُشت ، کفرعاصی
پُرازیکریز معاصی
به ایمان ، درحالِ زُل
بی تکنیک و، پُر از اُوت و پُر از فُول
شیطان درآن بین ، بود یک مدیرکل
یک مُشت ماشینِ کوکی ، بی هیچ رُل
ابلیس بسوی دوزخ ، میداد آنها را هِی هُل
دقیقاً برعکسِ گروه مؤمن ،
مقابل مؤمنان لشکری شکل گرفت همه بی وجدان ،
تمامشان پُرازهول
فشارذهن بود و فشارِظلم بود ، همچون فشار طغرل
منافقانی یکریز، هنرپیشه به صد رُل
سیاهترازسیاهی ، برعکس سفیدیِ صفِ حسین ،
لشکر کفر، بی گُل
لشکریانی بی حُرّ
چون حُر رفت سوی حسین
حسین بود معنای گُل
بهمن بیدقی 1403/3/25
درودبرشما جناب بیدقی عزیز
بسیارزیباقلم زدید
شعرتون رادرمسابقه ی یاس کبود درپستهای وبلاگ هم بگذارید
تادرمسابقه هم شرکت داده شود....