محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
يکشنبه 27 خرداد 1403
روزجهاد كشاورزي (تشكيل جهادسازندگي به فرمان حضرت امام خميني -ره-)، 1358 هـ ش 10 ذو الحجة 1445
Sunday 16 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
يکشنبه ۲۷ خرداد
در باور من شنبهی آغاز تویی
هنوز
سرانگشتانم
تو را
به خاطر دارند...
✍️ترانه سرا: م.مدهوش(❤️Everheart)
🎧دکلمه : بانو هستی احمدی☄️
صبرم تا به کی باده نوش سحرت باشم
تا ۳
وقتی دنیا تمام می شود....
نه نغمه لر چیخیر، زامان بویوندا
تاریخ میضرابی ینن، تاری چالاندا
دیرگاهیست که دستت ؛به سرم شانه شده
من گفته بودم دوستت دارم؛نگفتم؟؟!
ما را به چشم دل نگر
فـــارغ ز آب و گل نگر
لای کتابات یه وقت یه پرنده نمرده باشه...!
حالا که شکست این دلم, ٱسوده خاطر میشوم
با این پاهای خسته ام, امشب مسافر میشوم
در قعر چاه ظلمت ویل نخواستن
نائل شدی به ذلت نیل نخواستن
من گم شدم در آخرین بیتی که هرگز نسرودی
من آدم و او همدم بدخوی نبود
هابیل چو قابیل بدین سوی نبود
این مَه، شبِ مهتاب ندارد شب او
نیمی گُل
افکارِ خوشی میگذرد در سر من
گفت: «پنجره را باز کن...»
...
چقدر پروارشده کفر،
اما ایمان ،
طفلکی تازگیها ،
یه پوست و استخونه
قصد دل کندن ندارم از تو امّا بی وفا
بر بلندای دار
ققنوس می شود بیدار...
ز شوق پنجره بگشا که می زند باران ...
با رفتن تو پای دلم می لرزد
من که پابند حیا بودم، ندایم نعره شد
پاسخی هرگز نیامد، مهد آن محیا کجاست؟
منم آن فروغ شمعی، که به آرزو گسستم...
و خدا شد به خلق دست به کار
ناگهان از زمان آینده
نامه ای از زمین رسید به او
شاعری با زبان آینده:
یک کمی از خلوتت بیرون بیایی بهتر است
مدتی است این چشم عاشق، خیره مانده بر در است
...
بوی تن تو
پَر می کشد
به آغوش سرد خواب هایم
که دنیا فانی است فانی
در این دنیا نمی مانی
از سکوت مردم بیدار ضربت خورده ایم
نمی دانم خدایا کیستی در مرز باورها
بین من و چشمان تو راز است امشب
یادم نمیره روزایی که با تو سر شد
چون که شیطان با منش هم راز شد
مکر و تزویر و ریا هم ساز شد
این چنین کار جهان بی ما یه شد
دلتنگ توام
ای بی خبر ازمن که می آلوده ومستی
پیوسته پرستار غمم بوده و هستی
ازدوری تو جان به لب
آسمان آهی کشید با بغض گریست
مرنج آنچه شد بر تو منع ای رفیق
ارادت بدان آن منیر شفیق
فروغ وبصر نیست در هر سبب
برو دیده ور ،
🌹 در پی جستن گل، خوب که عطار شوی🌹
🌹تا ز عطر گل، مبادا که تو بیمار شوی🌹
فکرِ ترازو باشد...
عاشق نیست!
آن که مرا یک دل بی کینه داد
خلق نمودم به جهان راد و شاد
من قلعه ی آبادی در کنج زمان بودم
بی زلزله و جنگی ، آوارترش کردند
یک پنجره از من که ، سودای رسیدن د
«حنین»
در شب سرد،
بی تو،
تنها،
برهنه پای،
ژنده، ژولیده،
پرسههای بیپایان.
در دل خود زمزمه می
در مسیر کاروان عشق چاهی لازم است
گرچه گفتنش برایم سختست،
اما در حضور ستارهها
من ماه را دوست دارم.
رها_فلاحی
زلف خود بر باد دادم تا که مفتونت کنم
نیمی از من در مسیر باد ، راهیِ تو شد
از لحظه ی بیگانه شدن می ترسم
بهار استُ اُردیبهشتُ
بادِ لطیفی می وَزَد عطرِ
گلهآ خاطره یِ آغوشَت
را برآیم زمزمه میکند.
آگرین_
هر چه داریم ز اوست دولت ابرار رضا ...
در بحر رمل مثمن مخبون محذوف
عالَم هستی .فلسفی
تو نظرکن تمام عالَم را
بین به هرلحظه اش چها باشد
بی هدف نیست زندگی جانا
بین
چرا گلایه میکنی ؟ عزیز و نازنینِ من
همیشه شادمان بمان، قشنگ و بهترینِ من
شکوفهي بهار شو ، هوايِ
می شویم
در حوض ِ اتفاق
اطلس ظریف باورم را
من یه شب نشین و، ویرانه نشینم ،
چون جغد
بگو تا چکارکنم میان این بهت ؟
عمریست لنگ میزنم از خار در سکوت
همواره غمت بر دل من میتازد
هنگامهٔ رفتن شد او قصدِ پریدن داشت
خداوندا شکایت دارد این دل از زمین و آسمانت....
غم انگیز است بهاری که ...
برگ و بار، رویای باغش باشد
مه ندارد جلوه ای ای یار گل اندام من
خدایا کاش من هم خار بودم
نه مترسک دست یار بودم
چشمانم
تو را
میبارند در من ...
امشب ای ماه من غمزده را در بر گیر
سر بنه بر سر دوشم، گله را از سرگیر
بر این خانه رنگِ خدایی بزن
مجموع ۱۲۴۷۶۴ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک