جمعه ۱ تير
|
|
من كه به تن خود زده بودم پيه هارا
هاشور تو خط زد همه ي حاشيه هارا
|
|
|
|
|
زنده ای دفن نمی شود
در گورستان سرد نگاهم
|
|
|
|
|
امشب دلم بال کبوتر می سراید
شهلای چشمم آتش تر می سراید
|
|
|
|
|
من ماندم و این باغچه یخ زده
تمام گلهایم خشک شدند
|
|
|
|
|
تقديم به حاج فكـري عزيز و جناب نظري و خانم علي زاده ي نا
|
|
|
|
|
خوش باورانه منتظر هستی یکی....شاید....
|
|
|
|
|
هر چند می اندیشم در عقل نمی گنجد...
|
|
|
|
|
غزل چشمهات شيرازي
سكرلبهات تحفه ي رازي
|
|
|
|
|
نشستم پشتِ شیشه در کمین ات تا بتابی مو
لبت رنگِ تنِ ماهیِ سرخِ حوضِ همسایه، شرابی مو
|
|
|
|
|
آزادی نعمتی است که انسان هیچگاه به آن مقدار که در اختیار داشته قانع نبوده و همواره در پی کسب سهم بیش
|
|
|
|
|
تو صمیمانه تر از بغض سکوتی در من
حس تقدیس دعا، حس قنوتی در من
|
|
|
|
|
نازم به صفاي تو، بين دل به هواي تو،
از خود شده بيــگانه؛ ميسوزم و ميسازم...
|
|
|
|
|
از کـفم ربوده صبر عشق جانـفــزای تو
می کِشد پی ات مَـرا هـر نفس هـوای تو
لحظه لحظه برمُشام ، از
|
|
|
|
|
مادرت سیبی که خورده به زنان خرده مگیر
شوق آدم ؛ بر لقای ......نفس را ترسیم کرد
|
|
|
|
|
ناگهـان عشـق فــرود آمد و زیبا دَر زد
|
|
|
|
|
باز پاییز آمد وگنجشک ها
در سکوت لانه پنهان می شوند
|
|
|
|
|
پیام عاشق صادق نگاه خندان است
نگاه کردن عاشق چو ماه تابان است
|
|
|
|
|
جدال فلسفه در مغز من تماشاییست...
|
|
|
|
|
جوانی در دلم پژمرد انشب.........
|
|
|
|
|
سالها همدم هم
شاد از شادی یکدیگر و زار از غم هم...
|
|
|
|
|
تبعیدی قصه های خاکستریم
حواّی روانیِ به غم بستریم
|
|
|
|
|
دوستان باز مرا یاد کنید
---
با درود سلام خدمت یکایک عزیزان
مطلبی نداشتم تقدیمتان نمایم و این چند
|
|
|
|
|
خواب
خواب دیدم شهر من را خواب برد
این همه خــــوابیده را سیلاب برد
هم چو پیچک پیچ گشتم دور خوار
|
|
|
|
|
ای تیر که نامده آتش زده ای
هم خرمن من هم به هوا تش زده ای
دردایره ی سرد دلت سوخت دلم
|
|
|
|
|
در کویر آدمیت چاه دل هم خشک بود
تک درخت عشق هم در سایه اش
آفتابی خواب بود
مار بود و نار بود و خ
|
|
|
|
|
ختم ِحسرت؛
بر؛
لبِ
سکوت سرد؛
باد و برق،
در
بازی باران
غوغای سبز،
در
جان گیاه
بر پا
می ک
|
|
|
|
|
با توام ای همیشه آشنا
لحظه ای
به سوی من بیا...
|
|
|
|
|
باز دلم به نام خالق هستی رسید
جان به مستی رسید
|
|
|
|
|
جوی زلالی نیستم تا چون گل آلودم کنی
ماهی آب هم نیستم تا بنگری آثار من
|
|
|
|
|
من آوای خاموش
تو فریاد خاموش
|
|
|
|
|
ما هوای عشق بودمان اما
قصه خوش نبود انگار
دل به دریا زدیم باز
خانه ای به آب
ناله ای چو باد
|
|
|
|
|
به کجا میروی ای دل که چنین مسروری
تو چرا میخندی
|
|
|
|
|
يك چهارپاره ، سبك هندي!!!
|
|
|
|
|
روزها رابی کبوترهایمان سرمی کنیم
تاکه می چرخنددراطراف
|
|
|
|
|
و دل من میسوخت
از چنین قصه ی نزدیکتر از دور به او...!
که ع
|
|
|
|
|
اي معجزه ي خانگي ، اي همسفر من !
|
|
|
|
|
باده غم به سر شکن این نه خطا و اشتبا ست
ساقی اگر خداشود
|
|
|
|
|
غزل چتری به سر دارد..........
|
|
|
|
|
خسته ایم از هم ولی بی کینه با هم دوستیم
|
|
|
|
|
من شعر هایم را
سال هاست پشت نگاه پنجره
|
|
|
|
|
تاریکی شب جامه ی عریان تنم شد
|
|
|
|
|
لب پَرَم من شبیه یک فنجان...
مانده ام روی دست احساسم
|
|
|
|
|
ندانم تبِ ِمن تب ِ خال ِکیست
دل زخمی من به دنبال کیست
|
|
|
|
|
با پرواز
آب ودانه يافتني ست
آب و دانه ي قفس
پرواز را از ياد پرنده مي برد
|
|
|
|
|
اسید ِ لعنتی ، بَـر چهره ی همسایه می پاشند ....
|
|
|
|
|
دیدمش در کوچه دلدادگی
صورتش چون ماه و اندامش چو حور
|
|
|
|
|
قفسی ساخته ام از وابستگی ها
دوستی خود و غیر خدا
لذت دنیا بهشت خدا
|
|
|
|
|
صدایی نیست جز صدای پای خودم .
توی یه کوچه خلوت و بارون خورده
به آسمون نگاه میکنم
دلم واسه ستاره ه
|
|
|
|
|
میروم ، دوری مرا شیرین تر است
خون تو از خون من رنگین تراست
|
|
|
|
|
یوسف درون چاه
دلم شکسته بی صدا خودم غریب وبی پناه
نرونرو تو ساربان نگاه کن به عمق چاه
که یوسفی در
|
|
|
|
|
بشنو از دل چون حکایت میکند
از غمی دیرین روایت میکند
از غرور و جهل ابنای بشر
که شقاوت را کفایت میک
|
|
|
|
|
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
|
|
|
|
|
در این جاده های دروغ
که زمین زیر پاهایم خراب می شوند
می روم تنها
تا قلب شکسته ات را گرم کنم کمی
|
|
|
|
|
من میسازم و میسوزم با تموم بی کسیهام
فارغ از عشقم و یک عمر با شب و ستاره تنهام
|
|
|
|
|
هرنَفَس در یاحسین آوای ماست
فکرو ذکرو باورو نجوای ماست
|
|
|
|
|
تو اما سپید و تازه می مانی...
|
|
|
|
|
کــــــاش در روز آشنایی هم، لحظه ی عقد عهد سوری هم
در هیاهــوی کوچه ی باریک ، تو نبودی فقط خیال تو
|
|
|
|
|
هر روز اغازى نو
براى خدا
--------------
پر كشيدم سويش
با اعتماد....
با رهايى ،تسليم و
|
|
|
|
|
باز هم یک قاب عکس و خنده دلریز تو
باز هم من ماندم و ترسیمی از تبریز تو
|
|
|
|
|
ای مسافر سفرت خوش که روی چنین خرامان...
|
|
|
|
|
دل من غصه نخور....هوای اینجا ابریه
رنگ آسمون بازم ....تیره و خاکستریه
|
|
|
|
|
سر شب یادم از ایران که آید/شهیدان وطن را می ستاید
|
|
|
|
|
قهوه می نوشم زچشمانت دوفنجان بیشتر
گیسوانت می دهی بربادهرآن بیشتر
|
|
|
|
|
خانه بر دوش است عمري ملتِ احساس من
|
|
|
|
|
چسبی به دهانم زده ام آه نیفتد
تا باز در این برکه غزل راه نیفتد
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۸۶ پست فعال در ۱۵۶۲ صفحه |