یا هو
با اتفاقات ناخوشایند اخیر در اصفهان :
با ناراحتی و نگرانی ، فی البداهه سروده شد ...
در صورت پسند و صلاحدید ، به اشتراک بگذارید ...
با سپاس ..
اگر بَـهر تَـبرّک ، آدَمی ، بر چهره های هم
گلاب قمصر کاشان سرافرازانه می پاشند
بیا بـنگر ، که اینجا ، نا جوانمردانه و آسان
اسید ِلَـعنتی بَـر چهره ی همسایه می پاشند
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
باز این من و این شبها
میخانه ، گُزیدن ها
هم رشته ی غمهارا
صد بار ، بریدن ها
شاید که ریاضت شد
احوال ِ مرا ، چاره
باید که چهل روزی
در غار خزیدن ها
افسوس که شد عادت
در وقت ِ کم ِ دیدار
از تو ، گله و ازمن :
بسیار ، شنیدن ها
مارا که گل ِ رویت
در خاطر و در یاد است
شِکوه چه کنم ، حاشا
از خار ، گَزیدن ها
دیدار چه خوش باشد
اما نه چنین مشگل
کز دیدن ِ تو باید
بسیار دویدن ها
جام می و روی تو
با نغمه ی نوشانوش
این لحن ِ تو را باید
صد بار ، شنیدن ها
بر بام فلک ، سر خوش
سیمرغ وَشان رفتیم
از بخت ِ بلندم بود
با یار ، پریدن ها
تا مرز ِ خدا رفتن
جایی ست برای عشق
باید هدفم باشد :
پندار ، دریدن ها
این گفته چه خوش آمد
کز یار شنیدم من :
بَـر ، کرده ی نا معقول
اصرار نکردن ها
"منصورم " و گر منصور
بَـر دار ، انااّلحق گفت
نا مَـردم ، اگر تَـرسم
از دار کشیدن ها ...
پاییز 93 - اصفهان