عاشقی در مدار صفر دلت
ارتجاعِ سقوط تکراریست
متمرکز شدم به مفهومِ
دوستت دارمی که بیزاریست
ته یخدان عشق سرخوردن
یعنی اینکه بیفتی ازقیمت
مثل دعوت به میز کافی شاپ
قهوه و مِن مِن و نشد قسمت
مثل مَچ دیدن غم و قلبم
وقت سِت کردن تو با پائیز
حس یک مرد در رگ یک زن
قهقهه جای گریه ای لبریز
پشت یک میز توی کافی شاپ
هم زدم انتهای بودن را
توی اسپرسوی نگاهی تلخ
سرکشیدم تمامِ این «من» را
پتک یک تیک-تاک می کوبد
به سرم روی پاندول این شوک
بعدِ تلفیق حال من با مرگ
راز یک عشق را تو گفتی رک
در خودم حل شدم ازاین اقرار
مثل سرگیجه های تاریخی
احتمالا ̋ هنوز ماتم از
اعترافاتِ [مرد مریخی]
ته نشین شد دلم در این سرما
حرف داغی بریزدر گوشم
هم بزن حرف های "ف ا ص ل ه" را
"فصل ها" خانه کن در آغوشم
زل زدم توی برق چشمانت
شاید این امتحان اجباری ست
ــ مثل سابق کمی قدم بزنیم؟
ــ نه عزیزم ببخش حسش نیست
تازه فهمیدم عاشقم وقتی
گسل بغض خونی ام لرزید
ــ دوستت دا...ــ وای دیرم شد
ساعتت جملۀ مرا بلعید
.........................
سالها رفته از دوساعت پیش
رفتی و ... روبه روت می مانم
مثل یک سایه روی صندلیِ
خالی این سکوت می مانم
لب پَرَم من شبیه یک فنجان
مانده ام روی دست احساسم
در درخت معلق تقدیر
شاهد دارِ یک زنِ خاصم
*مرد مریخی: گرفته شده از اثر زنان ونوسی و مردان مریخی از دکتر جان گری
پ.ن:
بعد از انتشار غزل بی نشان که مورد لطف دوستان واقع شد صحبت هایی با «استاد پورحسن» داشتم که باعث تحول دنیای شاعرانگیم بود؛وهمین باعث شد این شعرو بنویسم
از دوستان تازه قلم خواهش می کنم نعمت نقد وراهنمایی بزرگان رو از دست ندند
سپاس استاد پورحسن عزیز
ممنونم