صبر کن، چشم ز تو سیر شود، بعد برو
قلب من، زخمی تقدیر شود، بعد برو
اندکی پای تمنای نگاهم بنشین
شاید این، باعث تاخیر شود، بعد برو
از نمکدانِ لبم گر بچَشی هم، بَد نیست
لب تو بلکه نمک گیر شود، بعد برو
من که در بند تو هستم، بگذار احساسم
با دو دستان تو زنجیر شود، بعد برو
مثل باران تو ببار عاطفه را بر من، تا
جانم از عشق تو تطهیر شود، بعد برو
طاقت رفتن تو نیست، بیا، کاری کن
دلم از دست تو دلگیر شود، بعد برو
زیرِ خاکستر این عشق، دعا کن، شاید
تار و پودم همه تبخیر شود، بعد برو
سروده شده در تاریخ:20/10/1392
...............................................
پ.ن:
ضمن عرض ادب واحترام و تشکر از تمام عزیزان باید بگم دلیل انتشار این غزل قدیمی تشکر از استاد عزیزم جناب«طارق خرسانی» هست.
از روزی که وارد وادی غزل شدم ایشون همیشه با نقد صحیح ومحبت زیاد کنارم بودند ونقش بسزایی در پیشرفت من داشتند وشاید اگه انتقادات ایشون نبود من با غزل خداحافظی میکردم
اگه گفتم انتقاد منظورم نقدی درقالب نفی اندیشه وقلم نیست..نقد از نظرمن نگاه همه جانبه و ذکر نقاط مثبت در کنار کاستی هاست
روزی بود که از انتشار این غزل واهمه داشتم وفقط به اجبار استاد این کارو کردم
وهمین امر باعث بروز اعتماد به نفس زیادی درمن برای ادامۀ مسیر شد
از زحمات پدر عزیزم که تو این مدت کنارم بودند تشکر می کنم
سپاس پدرم
عیوب غزل رو تازه کار بودنم ببخشید