جمعه ۳ اسفند
اشعار دفتر شعرِ خط خطی های کودکانه شاعر فاطمه دشتی
|
|
خواهم که امشب تا سحر گاهان بگریم
چون ابر گریان از غم دوران بگریم
|
|
|
|
|
سنبل بریز و عطر بیفشان ...که عید شد
سبزه بچین و غنچه برقصان... که عید شد
|
|
|
|
|
حالم بد است بوسه ی آخر غلیظ تر...!!
شهد و شراب و شیره و شکر..غلیظ تر...!!
|
|
|
|
|
شنبه شد...دلهره دارم که سلامی ندهی
نامه ای،دست خطی،شعرو پیامی ندهی
|
|
|
|
|
میبینی...
عمق دوست داشتنم را...؟؟
|
|
|
|
|
شب بود و ماه بود و خیابان و کاش....تو
باران و عطر چایی و ایوان و کاش.....تو
|
|
|
|
|
تو با من باش از خوشحالی بسیار.... می رقصم
بگو با دف ، پیانو، چنگ، حتی تار....می رقصم
|
|
|
|
|
بغلم کردن و هی ناز کشیدن....ممنوع!
دست دور کمرم حلقه، اکی
|
|
|
|
|
تورا به مطرب و چنگ و دف و رباب، قسم
تو را به میکده و ساقی و شراب ، قسم
|
|
|
|
|
می خواستم که پای تو من جان دهم.....شبی
پیش نگاه مست تو ایمان دهم.......شبی
|
|
|
|
|
دیرگاهی است که من مست نگاهش ، شده ام
عاشق و جان به لب چه
|
|
|
|
|
تو تک ستاره ی شب های بی فروغ منی
اجازه گر بدهی ، جان دهم کنار تو....من
|
|
|
|
|
دل من غصه نخور....هوای اینجا ابریه
رنگ آسمون بازم ....تیره و خاکستریه
|
|
|
|
|
...سبد سبد واژه های عاشقی را ،
|
|
|