سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 24 فروردين 1404
    15 شوال 1446
      Sunday 13 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        يکشنبه ۲۴ فروردين

        ميسوزم و ميسازم

        شعری از

        محمد حسین پژوهنده

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۲۹ شماره ثبت ۳۱۰۲۵
          بازدید : ۹۸۴   |    نظرات : ۶۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد حسین پژوهنده

        آگه‌ ز مني‌ يا نه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        در شعله‌ چو پروانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        من‌ بسمل‌ پركنده‌ وز عشق‌ تو آكنده‌
        بريانم‌ و رقصانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        يك‌لحظه‌ بيا اينجا بين‌ اين‌ دل‌ شيدارا
        كز غم‌ شده‌ ويرانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        در آتش‌ عشق‌ امّا بنگر چه‌ خليل‌ آســا
        افتاده‌ و مردانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        مردم‌ ز مي‌ افروزند آتش‌ به‌ دل‌ امّا من‌
        زان‌ لعل‌ بدخشانه‌ مي‌سوزم‌  و مي‌سازم‌
        زهر دل‌ تاكستان‌ گر نوش‌ كسان‌ باشد
        از باده شاهانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        هر نقطه‌ و هر جارا گشتم‌ همه‌ دنيارا
        دنبال‌ تو فرزانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        ره‌گمشده ‌ تنها  آواره‌ هر صحرا
        گشتم‌ ز تو دردانــه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        از دوري‌ تو اي‌ گل‌  در مويه‌ چونان‌ بلبل‌
        نالان‌ شده‌ حنّانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        با ياد تو دمسازم‌ با نام‌ تو همرازم
        ‌اي‌ مونس‌ كاشانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        افتاده‌ به‌ ساحل‌ بين‌ اين‌ كشتي‌ بي‌ تمكين‌
        بي‌ لنگر و سكّانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        واله‌ شده‌ در عشقت‌ مجنون‌ شده‌ از فرقت‌
        در غلغل‌ میخانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        ژوليــده‌ و پژمــرده‌ درمانده‌ و افسرده‌
        بنگر چــه‌ غــريبانـه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        مدهوش‌ ز جام‌ تو افتاده‌ به‌ دام‌ تو
        در دام‌ تو فتّانـه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        اين‌ دست‌ و دعا برلب‌ بر گيسوي‌ تار شب‌
        هر دم‌ بكشــد شانـه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        هر جا كه‌ شدم‌ آنجـا بوي‌ تو بدي‌ پيــدا
        وز بوي‌ تو مستانه‌  مي‌ سوزم‌ و مي‌سازم‌
        روز و شب‌ من‌ بي‌ تو هر ثانيه‌ اش‌ ساليست‌
        كز هجر تو جانانه‌  مي‌ سوزم‌  و مي‌سازم‌
        آرام‌ و قرار از من‌ رفته‌ است‌ چونان‌ يعقوب‌
        اي‌ يوسف‌ كنعـانـه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        نازم‌ به‌ صفاي‌ تو بين‌ دل‌ به‌ هواي‌ تو
        از خود شده‌ بيــگانه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌
        يا رب‌ دل‌ آواره‌  از غم‌ شـده‌ بيچاره
        ‌در خلـق‌ هم‌ افسـانـه‌ مي‌سوزم‌ و مي‌سازم‌ 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1