محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
دوشنبه 14 خرداد 1403
رحلت حضرت امام خميني -ره- رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، 1368هـ ش انتخاب حضرت آيت الله خامنهاي به رهبري، 1368 هـ ش 27 ذو القعدة 1445
Monday 3 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
دوشنبه ۱۴ خرداد
من گناهی کرده ام
تاوان دَهَم تا زنده ام
روی تو بوسیدم و
پای دلم ایستاده ام
تو در این معصیتم
جرم
پَرِقُنداقه یِ تو بال و پَرِدشمن ریخت
ماده شیر و نوه یِ حیدر کرّار تویی
شام با نعره ات ازکُ
نان ضعفا رفته همه زیر عبا
افت و درد و مرض سرزده بیرون ز عبا
ای خدا حاشا چنین گردد روا
شنبه ها، یکشنبه ها، شاید تمام روزها
دارم امید وصال تو،با نغمه ی دلسوزها
پاییز رفت و پشت سرش را نگاه کرد
گشته یک عالم گرفتار از کوید نوزده
یک جهان در ناله ی زار از کوید نوزده
اگر که دهـر دنـی هرز گرد می گردد
زِ گشتنـش همه نیک و بدی ، عیان گ
نه خار نه خس نه عشق اجباری باش
ردیف و قافیه های تمام شعر منی
مردانِ شاعر عمیق میبوسند
مثنوى كوتاهى به مناسبت ولادت حضرت رقيه (س)
ای قلم امشب دوباره بر دل دفتر برقص
خدایا
حال آشفته
حال پریشانم را نمیبینی ..
مقایسه ای کوتاه بین تمدن 2500ساله ی مردمان کشور پارس با پیشینه ی سایر ملل متمدن امروز
مگر می شود عشق بی نام تو
دلی که رمیده،شده رام تو
محبوب من
مبتلا
عشق ممتد
پدرم شاعر نیست
شبی یار است
تَبی بیمار بیدار است
نگاهم که میکنی،
آیه آیه شعر نازل میشود.
گمانم،،،
روح الامین منی!
تا وارهی از هر چه غیر از اوست دست افشان
سر مست از امواج دریا، آفتابی تر
حال من خوب است..
حال خوبان چگونه ست؟
من شرابین گُنه ام را ،
که به خونِ دل من آغشته ست
با خودم خواهم برد
دمی کنار تو شاید حرام بود به من!
عشق دستور میدهد تا بنویسم،،
تمامِ حروفِ الفبای تنت
مرا به چیدنٍ واژهها سوق میدهند،،
بینظیر ا
خواب دیدم بند تسبیح دلم از هم گسست
ای کالبد جاوید تن بنگر بر این شب های بی مهتاب من
مجنون دوران
باز باران با ترانه آمد و من زیر باران نیستم
با تو باید زیر باران رفت, شادان نیستم
شعری روایتی
داستانی طویل است
در شباهت های درون مایع انسان
و ذات فطری طبیعت
ودر این زیبایی ،
گل فروشی را دیدم که
با دقت و واسواسی خاص
گل هایش را جابجا میکرد
داخل گلدان
ازتـیـزے ابـروے تـو دیـوانـہ شـدم ...
چقدر باب حوائج به شما می آید
حرمت باز کنند ، سیل گدا می آید
گره ی عالمیان دست شما بازشود
یارقیه
خسته ام...
خسته از افكاري كه نه تاب غم دارد؛ نه شادي...
عشق تعبیر قشنگیست ولی بوی اسارت دارد
قصه عشق همین است که با اشک قرابت دارد
ساقي بیار باده که تا نوش جان کنیم
تا رفع خستگی زِ تن ناتوان کنیم
از خاک
یادی که بر زبان شود جاری، لقلقه ای بیش نیست
اشک جاری تو، به جز تسکین خویش نیست
نباید به مشکلات ظاهری نگاه کرد
من ندارم نظری در پی چشمان جکسی
بر اسارت نبرم من دل خندان کسی
من سالهاست از " کنار" می آیم
من عاشقت میشدم
حتی اگر آن قبلترها...
در پيش آب مردن آيا مقصر آب است؟
از آنجا که علمِ باستان ازآن ماست
برون شو ز جهل و باز آی به آیین راست
من دلــم لڪ زده این بار ....
مانند یک اعدامی در بند گم کرده ام خط امانم را
بپرس تا که بگویم چه می رود بر من
بی تو در درد ها به رویم باز است
آمدی و زندگی از زندگی سرشار شد
کاش قلبم بزند شعر نمایان بشود...
نرسیده ، برگشتی
اما
اندوه تو باقی ماند
و در وجودم لنگر انداخت
تو رفتی
تصویر نگاهمان به مردم تار است....
سبز ماندی در بهاری که به خود باران ندید کوه افتاده کسی حسن تورا آسان ندید
ره دل بر تو عیانست و نهان از همگان
دل من در گذر از راه تو بیتا شده است
من محاسن را به خون قدسیان آغشته ام...
مُهلکی مهلِک تر از تیغ جفایش نیست نیست
نازکی نازک تر از بند وفایش نیست نیست
مرهم وتیمار و بال
دوست دارم را هزاران بار میگویم
گرنباشی چشم بینا را چه سود
نمیترسم اگر شیری به سینه پنجه کوبد
من از چنگال بدکردار انسان می هراسم
دوبیتی و رباعی و چند تک بیتی
از زبر رفت و ، زیر دست افتاد
از بس نپریدیم قفس عادت ما شد
بی فایی از کجا آمد ای قلم بنویس
دمی زین کتب و جوهر بی رنگ و قلدان دست بکش
بنشین به پای سخن دوست و پیاله ی پند سر بکش
مجموع ۱۲۴۴۸۵ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک