چهارشنبه ۱۶ آبان
اشعار دفتر شعرِ شاعر مهدی کاظمی
|
|
من ندارم نظری در پی چشمان جکسی
بر اسارت نبرم من دل خندان کسی
|
|
|
|
|
کاش از اول دل من سنگ سیاهی می شد
نه که در عشق تو در دام نگاهی می شد
|
|
|
|
|
از عشق و عاشق پیشگی دیگر خدایا خسته ام
با دفترم من امشبی عهدی به سختی بسته ام
|
|
|
|
|
امشب هم چون مثل هر شب بی خبر استاده ام
فکر کس در سر ندارم بی خبر، درمانده ام
هر سحر در سجده گاهم م
|
|
|
|
|
سر به بیابان نهم هر شب و هر وهله من
میکنم از دست او در دل خود ناله من
|
|
|
|
|
دل دلدار شکستن همه را عیب و خطاست
|
|
|
|
|
شب غم آمد و من در طلب وصل نگار
سوز و آه از دل خود میکشم ای باده گسار
|
|
|
|
|
عاشقان را حال خوش دیدن به آخر شد محال
باشد ای جانا تو جانم را بگیر تا هست مجال
|
|
|
|
|
حرف دل گویم تو را بنشین و صبری پیشه کن
گر نهال کوچکی تا میتوانی ریشه کن
|
|
|
|
|
مینویسم امشب از احوال ایامم تو را
مینویسم روی برگی درد و درمانی مرا
|
|
|
|
|
از غصه ها بردم پناهم بر خدا
خندان شدم گشتم من عالم جدا
|
|
|