جمعه ۲ آذر
مرد دریا دیده شعری از مهدی کاظمی
از دفتر نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۰۰ شماره ثبت ۸۲۴۳۵
بازدید : ۵۵۲ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب مهدی کاظمی
|
عاشقان را حال خوش دیدن به آخر شد محال
باشد ای جانا تو جانم را بگیر تا هست مجال
طعنه بر من میزنی من هم مگویم چیز خاص
آمدی با آمدن این حال ما شد ضد حال
آرزویم،فکر شبهایم تو بودی تا به صبح
عشق من را هم بریدی تازه بود او گر نهال
خون دل خوردم توهم می زدم با خنده ای
خنده بر لب بود و من در فکر دیدار غزال
گو مرا در قعر تنهایی گذاری از چه باک
مرد دریا دیده را نیست آب باران اشتغال
از چه ترسانی مرا یک مرد دریا دیده ام
نام...... را نهادی بر خودت دارم سوال
گو جوابم را فقط ای عشق پنهان در سرم
از همان تنهایی ات با کوله باری از وبال
عاقبت خوردی تو چوبی بی صدا را از خدا
یار مغرورم تو بودی رهگذر را بی مثال
سرنوشتم را بسوزد سرنوشتم بد نوشت
گفته بر من عاشقی هرگز نباشد بر وصال
|
|
نقدها و نظرات
|
تشکر از نظر لطف شما🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 | |
|
ممنون تشکر بیکران خانوم مرادی🌷🌷🌷🌷 | |
|
سپاس از شما آقای اسماعیلی🌷🌷🌷🌷🌷🌷🙏❤️❤️❤️ | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیبا بود