« پرده ساز »
اگر که دهـر دنـی هرز گرد می گردد
زِ گشتنـش همه نیک و بدی ، عیان گردد
یقین فراز همین دهر ، پرده سازی هست
که پرده هایي که بِـرفته است و باز می گردد
مرا به وادی حیرت ، فکنده این پرده
چه پرده ای است،که همچون گذشته می گردد
مرا گذشته همین دهر، سینما باشد و هست
که هرچه در عمل آرَد، چو فیلم آن می گردد
اگر چه دهر کهنسال ، مدتی است مدید
به راه گردش خود می رود و می گردد
ولیک هر چه من آن را به بهترین وجهی
نظاره می کنم آن یک نظر نمی گردد
تلاش و کوشش ما ، بیحدَس به گردش آن
هر آنچه گردشی پرگار اوست می گردد
هر آنچه فکر و تدبیـر کنم ، در این گردش
ندانم این به رضای که هست و می گردد
رضایت که شد حاصل از رضایت دهر
نه بر رضای من و تو بود و می گردد
عجب مدار ،که این دهر هرز گرد آمد
اراده های بسـی خلق ، هرز می گردد
نفوس آدمیان را طریق ثابت نیست
همین سبب بود ، این دهر هرز می گردد
رضای خالق ما را نـمی توان سنجید
رضایت از که بود ، دهر هرز می گردد
رضای خلق خدا را نـمی توان بـشمرد
که دهر با چه رضایس که هرز می گردد
رضای آدمیان با رضایت داور
نه همره است که این دهر هرز می گردد
در این تفکر دهرم که گردشش از کیست
رضایت که طلب می کند و می گردد
حسن سکوت در این دهر هرزگرد خوش است
که تا نتیجه ی هر نیک و بد عیان گردد
٭٭٭
چون همیشه زیبا و خواندنی
سپاس از انتشار این اشعار گران بها و زیبا