جمعه ۲۵ خرداد
|
|
به قلب های بیقرار دگر بهار نمیشود
بار دگر گذار گل به این دیار نمیشود
|
|
|
|
|
به رقص شاخه های خشک پیچیده
بر اندام درخت پیر فرسوده
پرستو می نشیند
لانه می سازد
به عشق خاطرات خ
|
|
|
|
|
قبله گاه جمله عالم شده ای
تو چه داری که دلیل سجد ادم شده ای
کعبه عشق تویی، دورت طواف میکنم
من که
|
|
|
|
|
آوای دردی را که من
این شام آخر فرصت
هضم جدائی ست
مرگ آخرین برگی که در
حکم خدا نیست
|
|
|
|
|
دلبسته ی زندگیِ مختوم به مرگ
تردید نکن که هست محکوم به مرگ
|
|
|
|
|
چشمه های اشک خشکیده
آبراهه های تن باریک و بهم چسبیده
فضای دولب درتجربه خشکسالی
صدای ضربان قلبم
|
|
|
|
|
تجسم دنیای پس از مرگ در قالب طبیعتگرایی
|
|
|
|
|
سیگار
میان لبانت رقصیدن گرفت
|
|
|
|
|
آسمان دل من عاشق زیبایی بود
|
|
|
|
|
خاطره را به حافظه بسپار !
|
|
|
|
|
یک شب به درون خواب من نیز بیا
وقتی بسرت خواب من افتاد برو
|
|
|
|
|
جهانِ هستی و جانم تو هستی
که با یک دیده بر قلبم نشستی
نشد یادت تُهی از خاطرِ من
شدم مجنون راهِ عش
|
|
|
|
|
بعد از این عشق گفتند کار من تمام است
عاشقان را محو او گشتن دگر پایان کار است
|
|
|
|
|
از کتاب یک جرعه شعر- انتشارات ماهواره
|
|
|
|
|
درد می پیچد و می پیچد و می پیچد،گاهی ساعقه میشود قلبم را نشانه میگیرد،گاهی باران میشود صورت و تنم را
|
|
|
|
|
🍁 ترسم بِبَرد خواب مرا ، بی خبر آیی
|
|
|
|
|
قلبم چه عاشقانه به قصد زیارتت
پای پیاده راهی چشم تو مانده است
|
|
|
|
|
با دو حبه قند لبهایت
می نوشم چای تلخ دلتنگی را
|
|
|
|
|
دنبال آقای گلِ جهان نگردید
|
|
|
|
|
فصل پاییز که با پنجره ای رو به غروب
روی دیوار جهان تابلوی نقاشیست
تکه برگی که به رقص آمده زیر بار
|
|
|
|
|
در دایره عشق شدم نقطه پرگار ...
|
|
|
|
|
تاریک شد و هیچ شد است مرگ عزیز است
دود است و غلیظ و است در این ذهن مریض است
|
|
|
|
|
گره ازکار فرو بسته دل باز کند
|
|
|
|
|
دلم پرواز میخواهد
و مقصد را خدا داند ...
|
|
|
|
|
من
برایت جزء غم ،رنج و محنت چیزی ندارم
برایت جزء افسوس و اندوه
جزء حسرت دیدارچیزی ندارم
|
|
|
|
|
گمشده ام همچو باد درخم گیسوی تو
|
|
|
|
|
چند بیتی صحبت رندانه میخواهد دلم
بستری هم از گل ریحانه میخواهد دلم
|
|
|
|
|
به تکاپوی آب، ز بهرِ رفتن ،
نگه ام بود به آن جوی که
یکدفعه نگاه ام به یارم افتاد
|
|
|
|
|
اي بيخبران ،يك خبري بشنو زِ دختر
دختر كه عروسيش شده از ديگران سر
هركس كه به دنيا
|
|
|
|
|
راه میرفت در میان دانشجویان معلم
و تعلیم میکرد
|
|
|
|
|
خواستم یک روز مهمانت کنم، اما نشد...
|
|
|
|
|
این جوانــی سوخـت در زنــدان غم
پـیر دیــروزم دگــر فـــردا کجـــــا
جسم و روحــم خالی از سودا و
|
|
|
|
|
ای چرخ دون؛ ستم به تهیدست تا به کی؟!
خواهم ز حق که خرد شوی ای ستیزه کار ...
|
|
|
|
|
دلبسته شدم حوصله ی ماه سر آمد
|
|
|
|
|
می روم رد شوم از خویش به دنیای دگر
می روم گم بـشود خویـــشتنم جـــای دگـــر
|
|
|
|
|
دل رنجیده ی من مهر که از دوست ندید
بس که آزرده شده چشم به دشمن دارد
|
|
|
|
|
مو که عـــمـری گــــــرفتـار تویُم تو /
دلُـم خــون گشـته بیــمـار تویُم تو //
چه شِـه هـر شُو ن
|
|
|
|
|
درد بی کسی
با همه کسی
پژمرده نمود دلم را
|
|
|
|
|
ستاره اقبالم ، شب تو را مثل ماه می کرد
زیبای خفته، تقدیر همیشه بدنگاه می کرد
دورم از تو ای گل ز
|
|
|
|
|
گر تو دل نگاه داری نگاه بی راه مکن
بی اذن این روح، چشم را آلوده مکن
--
|
|
|
|
|
من واژه واژه دردها را گریه کردم
|
|
|
|
|
مهره ها در جای خود بازی کنند
اهل بازی را به خود راضی کنند
|
|
|
|
|
وقتی شکست قلب نرگس بی اختیار شعله کشید تکه ای ازبرهوت سایه بان عشق شد .
|
|
|
|
|
رقصان به سراپرده شده همت خاک
در بزم و ترنم به دور از افلاک
|
|
|
|
|
بر سر کوه بلندی بزدم داد، خدا
که دگر خسته ز تاب آوری خویشتنم
|
|
|
|
|
آمدی تا که دلم محو تماشا بشود
|
|
|
|
|
هیچکس درک نکرد گذشتنت را
لیک اندوه را من مزه کردم
|
|
|
|
|
حال که از
کوچه یِ
بن بستِ
شعرهایم گذشتی
قصیده یِ بلند
روزهایم باش..
نه سپیدِ پریشان
شبهایم..
|
|
|
|
|
چشم در چشمِ
پنجرههای شهر شدهام...
|
|
|
|
|
که می دانست روزی راهِ انسان باز راهِ دیو و دد گردد .
تمامِ ذهنِ او یکسر عدد گردد .
|
|
|
|
|
دیر رسیدم
آن قدر که از باران
...
|
|
|
|
|
از ترس و ریا در این سکوتیم...قبول
|
|
|
|
|
هدیه به روح سردار سلیمانی
|
|
|
|
|
عاقبت در این جهان کس چیره دان ای نازنین
|
|
|
|
|
تو برای بیت سوم از گذار رو زگارت
شعر من را میسرودی بر لبان گلعذارت
|
|
|
|
|
پائیز و باران و درختی زرد
شب گریه های سرخ بی پیگرد
|
|
|
|
|
رفتی و ماندم تنها
قاصدک شب خیز قصه های من
|
|
|
|
|
سیب آفت زده قصه ی ما سم دارد!
|
|
|
|
|
عاقبت قلب تو را با شعر راضی میکنم...
|
|
|
|
|
ساربان همسفرم؛
تو کجایی؟
اینجا خاطره ای نام تو را میخواند؛
|
|
|
|
|
سرو آزاد منش ، سركشي از سرو تو بود
وَر نه در من زِ ازل ،سركشي از اصل نبود
سر
|
|
|
|
|
توافسونگرِ این فکرِ رهایی
|
|
|
|
|
من یکی باجه ی تلفن
توی پادگان سربازی...
|
|
|
|
|
خواهــان نگاه خســتهات بودم و هستم
شـیدای عنان گســستهات بودم و هستم
اخبار تو هـی بگیرم از
|
|
|
|
|
بت تراشیدن و پرستیدن
هنرِ عصرِ جاهلیت بود
مثلِ عصری که ما در آن هستیم
شرک هم آن زمان مزیت بود
|
|
|
|
|
ای ماه،و نگین باغ گل که خورشیدبر گرفت از نای جانت
چه غم دارم به خواطرکه یارم چشم حلقه ای داردو ابرو
|
|
|
|
|
من مرثیه گوی غزلی گاه به گاهم
شروای کلامی به دل از برکت آهم
|
|
|
|
|
ایران من ایران من ایرانم ایران / ای جاودان و سبز نامت هر بهاران
رود خروشان ارس دانی چه گوید...
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۳۳ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |