يکشنبه ۷ بهمن
اشعار دفتر شعرِ ایران دخت شاعر لیلی مرادی (مجیدی)
|
|
منِ پروانه کنار تو بی پرواز شدم
من از اندیشه این بی پری آغاز شدم
آغاز این پرسش مبهم و گنگ
که چرا
|
|
|
|
|
میخواهم باور کنم اما دل نمیگذارد
بیچاره دلم،رفتنت را باور ندارد
من به وقت بی وفایی دل را خبر کرده
|
|
|
|
|
در همسفری من و تو جاده به تماشایمان مینشست
جنگل مات مانده بود
رود موسیقی شد و در صخرهٔ دریا شکست
|
|
|
|
|
زن میشوم دوباره
با مویی رها در باد
با تنی خسته اما آزاد
زن میشوم دوباره
با دستانی پر قدرت
مثل ط
|
|
|
|
|
یک نظری بر رخ تو
بیخبرم از دل تو
ترس و غمی به جان برم
لرز به استخوان برم
|
|
|
|
|
شهر آشوبه ای
شهره به توست نام من
دل آشوبه ای
ز بی خبری توست به جان من
|
|
|
|
|
من طوفان زده ای دلشکسته ،پریشانم
سیلابی سهمگین برد مرا....من ایرانم
|
|
|
|
|
حکم با توست،بی بی خشت شده دل
در بین ترکها از نای دلم دود دمیده
حکم کن،حکم رسایی
بی وقت و با وقت ص
|
|
|
|
|
شب و روز حریفم شده چشمان تو
من هنوز حریصم به دستان تو....
|
|
|
|
|
گر رخ بنمایی به جهانی فخر فروشم
که ندانند چنین در گرانی به چه قیمت بخریدم
|
|
|
|
|
چگونه مرا شناختی؟
من همیشه همانم.....
شانه هایم به وسعت رشته کوههای زاگرس است برای التیام زخمهایت.
|
|
|
|
|
تو برگرد
آغوش گرمش پای من
برگرد
شور و شرابش پای من
برگرد
شبهای بی صبحش پای من
برگرد
صبحانه،ق
|
|
|
|
|
من از روزی که رفتی فکر میکنم تو مُردی،مثل مادرم و من برات عزادارم.
اگه فکر کنم منو رها کردی و رفتی
|
|
|
|
|
من نیازم شراب لبهای توست
من نمازم روی مهر دستان توست
من نفس از نفس تو میگیرم هنوز
نه خیالت که تما
|
|
|
|
|
گیریم که قفس هم بشکنه
وقتی پروبالم شکسته....
پرواز معنایی نداره
|
|
|
|
|
پایان شب سیه تو هستی
درمان تمام من تو هستی
صیقل زده ای بنای عشق را
بر چهره من جلا تو هستی
|
|
|
|
|
اگر ابر باشی زردی
زرد یعنی یک روح بیگناه
اگر زرد باشی ابری
ابر یعنی یک بارش بی انتها
تو بارش بی
|
|
|
|
|
پاییز یه زنه
یه زن که به انتظار نشسته
توی این انتظار هر روز موهاشو یه رنگ میزنه تا خوشگل تر بشه وا
|
|
|
|
|
راه گلو را بسته ای
یک غم دل شکسته ای
چه می کنی در دل من؟
با چه امید نشسته ای؟
زین خوارتر کنی مرا
|
|
|
|
|
چه اصراری!!چه انکاری!!
عجب قلب گرفتاری
عجب خشمی فرو خورده
به یک لبخند تکراری
|
|
|
|
|
در مسلخ عشق خون پاکان دیدم
چه دلها که شکسته بر سر دار دیدم
|
|
|
|
|
فکرت مرا آشفته میکند
شراب است مرا آلوده میکند
|
|
|
|
|
و تنها صداست که میماند
صدایت چه داشت که تا بودی سکوتت را خواستند و وقتی رفتی سکوتمان؟
مگر بر مزار
|
|
|
|
|
روزی خدا می آید
روزی که دیگر طاقت او هم طاق شده
روزی خدا می آید
روزی که شیطان آدمو، ن
|
|
|
|
|
میبوسمت میبوسمت آنقدر که تا نفس در تنم باقیست
به آغوش می فشارم تنت را هرچند دانم تنی یاغیست
غرق
|
|
|
|
|
جان میدهم به یک لحظه نگاهت
بیا،بیا این دل و جان به فدایت
تو خروش رود شعر در قلب منی
طاق بسته ام خ
|
|
|
|
|
بهار آمد و طعنه ای زد به رکود
که چه نشسته ای وقت است،وقت سجود
|
|
|
|
|
من به تو دادم همه دل،همه جان را
زمانیکه سر و دست و پا و زبان همه فانیست
دادم به تو آنچه بخشید به م
|
|
|
|
|
عزیز من این روزها مرگ بیشتر از همیشه کنارمان زندگی میکند و هر لحظه میتواند دست روی شانه هایمان بگذار
|
|
|
|
|
مرا تنها خانه ام مردمک چشمان توست
این حال خرابم از مردن دستم در دستان توست
خانه ات آباد ای ساقی خا
|
|
|
|
|
دست در دست من بنه
تا رویم آنجا که گم شدست در مه
آنجا که هر کس را ره ندهندش
من درِ باغ دیدهام،شده
|
|
|
|
|
باد شوم
زمزمه در آب شوم
مثل یک لحظه خوش
در چشم تو خواب شوم
|
|
|
|
|
کاری که او به من کرد
با دشمشنش نمی کرد
افسار خصم وا کرد
این غم به من روا کرد
|
|
|
|
|
«مست میخواهم»
تو را بی تاب می خواهم
تورا بی باک می خواهم
تورا درشب،تو را در روز
|
|
|
|
|
من از درونِ یک عمر اسیر سایه بودم
من عشق ندیده بودم از جان سیر بودم
من در پشت صحنه عشق بی عشق ماند
|
|
|
|
|
شده بخوای حرف بزنی اما ندونی کدوم روبگی؟!از کجا بگی؟....
خروار خروار حرف رو هم جمع بشه و خودت توی ا
|
|
|
|
|
درد می پیچد و می پیچد و می پیچد،گاهی ساعقه میشود قلبم را نشانه میگیرد،گاهی باران میشود صورت و تنم را
|
|
|
|
|
من روان و آرام،جاری ام
از کوه
از بیشه
از میان سنگلاخ ها
|
|
|
|
|
صحبت از چشم سیاهت همه شب در من همه گیر شود
چنگ میزنم بر تار مویت شاید که دلم لحظه ای سیر شود
|
|
|
|
|
«قبل تو»
قبل تو شب بود تمام شبهایم
و تمام روزها که شب تر از شبهایم
تو آمدی و چه روشن است روزهای ز
|
|
|
|
|
آنروز که با من عهد بستی میل رفتنت بود
من آن عروسک چوبی که برای مدتی بود
|
|
|
|
|
من از این درد به تو پناه میبرم،که خود تاوان دردی
نه درمان دارم نه چاره،ببین با من چه کردی!
از آسما
|
|
|
|
|
من از این درد به تو پناه میبرم،که خود تاوان دردی
نه درمان دارم نه چاره،ببین بامن چه کردی
|
|
|
|
|
عاشق شدم در خواب تو
عارف شدم با خواب تو
در من تجلی میشود تفسیر این دیدار تو
|
|
|