نام او باشد سر اغاز سخن
لطف و صنع نام او باشد چو خَن
هیچ باید شد در ان نام لطیف
تا شوی چون گل بَری ، همچون عفیف
می توان بودن به اسما درشت
لیک هیچ گردی اخر تو، به مشت
در هوای نام و تن چون رشک مبار
تا شوی همچو سحر در شام تار
با سلام
کلمه خَن استفاده شده منظورم
اون مخزن اسراری است که خالق هستی با مرهت و کرمش در خلق و افرینش کل جهان هستی و ما قرار داده هست .
مقصودم در بیت سوم ( به مشت ) ما همانطور که اسم ، شهرت ، غرور ، مال و منیت ها رو یدک میکشیم اخرش حکایت ملخی میشه که تو دست گیر میفته و .... .
امیدوارم دلونشته حقیر مورد پسند صاحب نظران و اساتید
واقع بشه .
بنده دیروز فهمیدم که صورتک های تعظیم 🙇♂️
که در جواب تشکر و قدردانی از اساتید ، شاعران و بزرگان قلم که دلونشته های حقیر رو مورد لطف خودشان قرار دادن فرستادم، چون تلفنم ایفون هست ، در تلفنهای دیگه به صورت های غیر مناسب نمایش داده شده که همینجا از همه طلب ببخش و عفو دارم ، امیدوارم که عرضم مورد قبول بزرگوارن واقع بشه .
ارادتمند شما
فیروز رضائی
بسیار زیبا و آموزنده بود
پر معنی و عارفانه
دستمریزاد