يکشنبه ۱۵ مهر
|
|
سینه ی عاقل اونون صندوقچه ی اسراری دیر
چهره ی بشّاشینه عاشق اونون دوستلاری دیر
|
|
|
|
|
طوطی زرین بال طبعم از شعف پر می زند
|
|
|
|
|
دستم از گوهر و مال
گرچه کوتاه است ولی
ز خدا مال و زر و سیم نخواهد هرگز
|
|
|
|
|
چون ظلم پذیرفتی
در دم ز جهان رفتی
جانت ز تن بیرون شد
چون م
|
|
|
|
|
همه راه ها / از چشمان تو میگذرند
|
|
|
|
|
در خیابانی پر از اندوه
دختری
با چشم های آبی اما
با نگاهی سرد
|
|
|
|
|
صحبت از رجعت ما و دل و تن خسته زتو
|
|
|
|
|
آن دل که هوای دیدن یار نمود
از شوق لقا به عشق اثرها پیمود
در آینه دید نور صورت ها را
ازباغ جم
|
|
|
|
|
بر اهل ولایت و جهانیان بشارت _میلاد دو والاگهر از بیت طهارت
|
|
|
|
|
باخیشین ساچلارا گُؤز قاشلارا هِچ ساتمامیشام
|
|
|
|
|
هدف گرفتی قلبمو خیلی درسته کارت
کار بلدِ خیلی خفن خیلی شدید میخوامت
|
|
|
|
|
به خیالم
یوسف گم گشته ام
هر روز به کنعان
دلم می آید
|
|
|
|
|
من در طلب جامی
از مهر ترنمها
بنشسته به کوی تو
در عزم پریدنها
|
|
|
|
|
سر را سپردم نیمه شب بر عالم دیوانگان
|
|
|
|
|
ترانه مرده از آواز شب پسند کلاغ
|
|
|
|
|
مسی را دیدو تعریف از بغل پاهای دایی کرد
|
|
|
|
|
در وصف تو تحریر شده شعر و رُمان
|
|
|
|
|
ببخش ای عشق اگر دیگر به روی تو نمی خندم
|
|
|
|
|
دلبری کردی برایم تو مَهانه
دل ربودی زمنِ خاک ، با بهانه
|
|
|
|
|
درک رویای منی از خاطرم نمی روی
ماه و پروین منی از باورم نمی روی
|
|
|
|
|
در من زیارتگاه یست
با هفتاد چلچراغ روشن
و هفتاد تصویرجوان ناکام
و هفتاد گلدان لاله رنگارنگ
|
|
|
|
|
لاله ی سرخم عجب داغی عیان داری
سیه خالی به سینه وزان داغت نشان داری
مشام گیرد ز مستان عطر گیسویت
|
|
|
|
|
بهار دلانگیز را بر لحظه لحظه های زندگیتان آرزومندم
|
|
|
|
|
پدر آتش اگر در خرمن ماست
غم هجران تو در دامن ماست
در خانه هنوزم منتظر هست
سیاهی رنگ بر پیراهن م
|
|
|
|
|
اگر دست کسی را نمی توانی بگیری
لااقل پای خودت را بگیر...
|
|
|
|
|
من از تغییر میترسم. من از اقرار میترسم
من از افشای رازِ سینه ی غمبار می ترسم
|
|
|
|
|
من میخوام از این به بعد خلاف آب شنا کنم
|
|
|
|
|
چرا ناله شدم
آهی به جان ساخته شدم
آتش به جان مانده شدم
|
|
|
|
|
من خسته و آزرده ترینم توچه دانی؟2
هرروز اگر درد ببینم تو چه دانی ؟
دردامنه ی آتش من دود بسی هست
|
|
|
|
|
بیتومنسهممفقطچشمانگریاناستوبس
حالمجنونراببینسردرگریباناستوبس
|
|
|
|
|
آرامش شب است و،
یک شب بی تب است و،
|
|
|
|
|
شام تاریک مرا شمع شبستان شده ای
|
|
|
|
|
وقت رفتنشدهومیدانم
بعدتوخنده نیایدبهلبم
|
|
|
|
|
این سوزش صفرای من از
محنت جان نیست
سوزی بهم آمیختهی درد
زمان نیست
|
|
|
|
|
لب تو غنچه ی عشقیست که طعمش عسل است
هرکلام تو به شیرینی ضرب المثل است
|
|
|
|
|
اهل تبریزم من
توشه ام قد خیالی شعرست
|
|
|
|
|
غروب رفتنت را
به نظاره نشسته ام
وطلوعت را
ای خورشید من
|
|
|
|
|
ای که با من در منی پنهان شده
|
|
|
|
|
من شهره عالم شدم از غصه ی بی حد
گفتند تویی فتنه گر گیس بریده
|
|
|
|
|
ناڤی دەستەکانی دیموکراسی،
کوردستان وهشێراوه!
بێ کوڵاوڕۆچنهکی هەتا گۆم...
|
|
|
|
|
مجالی بر احوال اسرارم بده
من که جاماندم تو انصارم بده
|
|
|
|
|
ای همه ی قرار من بی تو مرا قرار نیست
نقش من و نگار من بی تو مرا قرار نیست
|
|
|
|
|
این روزها
اگر چه بند آمده
زبان شعرهایم
اما ،،،،،،
خروار
خروار
فریاد نقش بسته
بر حنجره ی
|
|
|
|
|
پهن است
بساط آفتاب
طعم شرجی می دهد
شهرم
|
|
|
|
|
دین راه تاریکیست سوی قله ی جاوید آرامش
|
|
|
|
|
و بغض های زندگی برایم آه می شود
|
|
|
|
|
دنبال تو بودم که چه عمری به فنا رفت
دنبال دلی عاشِقُ دیوانه نما رفت
در خاطِرِ من یاد تو هرجا که
|
|
|
|
|
بارالها توهمانی که جان می دهد و می گیرد........
|
|
|
|
|
گویی مرده ام
همه آمده اند
به بدرقه ی تابوتم...
|
|
|
|
|
شاخهٔ نیلوفریِ باغ خانه دختر است
|
|
|
|
|
یه قرون دوزار زعمرمانده
آنهمه سرمایه رفت
|
|
|
|
|
درد سیلی دود و خاکستر الفبای نَفَس
|
|
|
|
|
/
تو عطرِ اطلسی ، یاسی ، عزیزم
|
|
|
مجموع ۱۲۶۹۶۸ پست فعال در ۱۵۸۸ صفحه |