چرا ناله شدم
آهی به جان ساخته شدم
آتش به جان مانده شدم
خاکستر به شانه باد دیوانه شدم
........
چرا ناله باد می پیچه در خرابه ها
شاید به عشق مال من
شاید دیده خانه ام به خراب
دیده شهر من هست بدتر از هر شهر به خراب
شاید دیده حاصل عشق من
چرا اشک من شد جاری به دریای غم
میرزه به قلب من
دردها میشکنه قلب شیشه ای من
من چه کردم اینهمه درد میباره بر تن من
منم یک شاپرک بریده بال
آرزوی پرواز آمد به جان من
بچشم گرمی نور
رقص پروانه ها در بهار
بچشم بوی گل یاس
بچشم نوازش یک مادر به بچه ای که هست گریان
گمشده در این دنیا غم
تباهی هست به جای بهار
.........
تو بگو به من
من که زندگی کردم به مهر
به بخششی به رنگ خدا بدون یک ثواب
اینهمه رنج ببرم زخم به زخم بزنند بر تن من
تو که هستی بهتر از مادر من
چرا زخم میزنی بر تن من
منکه تنم طاقت یک غم نداره
چرا دوست داری اشکهای من آه و فریاد من
ناله من
شکایت به که برم از این خانه دل به خراب
یک وجب خاک مال من
هرچه کاشتم به بهار در همه زمین تو ای خدا مال تو
این وجب خاک مال من بکن پیراهنی بر تن من
تا من بمونم زیر خاک
بمونم از اینهمه درد به امان
دیگه اشکی ندارم به بهار
خشک شده بدین غم به باریدن به سرا
بغضم میشکنه سنگ صبور ترا ای خدا
اشک به خون من هست به دعا
تمام کن این بازی عشق به تمام
.....
به شعر ناب خوش برگشتید
سروده بسیار زیبا و غمگین را هدیه آوردید
خرم و تندرست باشید