دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
در نم نم باران صدایت در گوش باد می پیچد
|
|
|
|
|
من بیخیال دنیای بی تو
تو بیخیالم روزو کردی شب
|
|
|
|
|
با آه و زخم و درد ای عشق لعنتی
آهنگ و اشک مرد ای عشق لعنتی
|
|
|
|
|
به راستی آن دخترک چقدر شبیه تو بود
|
|
|
|
|
دلش گرفته و از درد بیشه میمیرد
درخت خانه ام از عمق ریشه میمیرد
|
|
|
|
|
درد دل کرد به لیلای زمان مجنونی
که نصیبم شده از عشق دل پرخونی
|
|
|
|
|
گفتند وبگویند وبگویم صنمی
|
|
|
|
|
مسلم به خدایی هستم که هیچ حجتی برای انکارکنندگان باقی نمییگذارد
|
|
|
|
|
من به میخانه هجر تو گرفتار هنوز
|
|
|
|
|
شاید برسانند به عرض ات خبری را
یکباره کشانند به آتش جگری را
|
|
|
|
|
همیشه فکر میکردم
بدترین نوع رفتن
یعنی من خواب باشم
او بیدار شود
|
|
|
|
|
شکر گویم باز گشتم ، دیده بگشا ای برادر
|
|
|
|
|
من مرکز این شهرو دوست دارم
از گوشه گوشش خاطره دارم
این ساعت و این روز ، هر هفته
ثانیه ها رو خوووب
|
|
|
|
|
تا زیبایم
سزاوار پرهیزم
پیران را ابلیس رها میکند !
باورم
آمرزشم میدهد
و باز گناه
نوید بخت می
|
|
|
|
|
بی قراری دل
-----
تا ز لبان قند تو
کام گرفت
جوانی ام
شد نگه رمنده ات
پرتو آشنایی ام
--
از
|
|
|
|
|
ماهی به پرچم آمدار جوشن سفر نگاری
|
|
|
|
|
شاعران در سوگ عزای اربعین
|
|
|
|
|
بــا نــــــگه بــــر چشمــــــه و آبِ روان
لبخودشبیضابطهتکبیرداشت
|
|
|
|
|
زائران حرم عشق الهی کربلا
|
|
|
|
|
رفتنت يأس است وحرمان نیز هم
|
|
|
|
|
چه بس دلآزار، کیش هیولایی؟!!
آتشفشان نشر میلیونها
دیوانهْویروس پنهان
در دهکدۀ جهان بشری،
|
|
|
|
|
ای کعبه ی من مردمکِ چشمِ سیاه ات
محرابِ پر از آینه، پیشانیِ ماه ات
|
|
|
|
|
چشم گره خورده ی راه و بیراه افق.....
|
|
|
|
|
پاییز که می آید
آسمانِ خرمن اندام تو
پُر می شور از هجومِ
دسته هایِ غارتگرِ کلاغ ها
و تو م
|
|
|
|
|
پروانه های مرده
خشکیده توی قاب اند
با بالهای رنگی
زیبا و بکر و ناب اند
شاید به خواب رفتند
|
|
|
|
|
” عزیزم، ساعت چند است؟ ”
|
|
|
|
|
سلام بر اربعین توو زائرینت حسین
|
|
|
|
|
داغ جام افتابم آب را روشن کنید
|
|
|
|
|
میخوام برات بسازم - یه دنیا از ترانه
|
|
|
|
|
نامه دادم، نامه هایم پاره شد
گریه کردم ،گریه هایم سوخته شد
اشک ریختم،اشک هایم آه شد
چون فسانه، بر
|
|
|
|
|
دم کرده بندردرخودش ،بدترشده از پارها
شرجی مخنه می چکد هم از درودیوارها
..باید غریبانه خودم گورخودم
|
|
|
|
|
نه ماه بدنت با همه سستی ها
در اوج تحمل به همه سختی ها
|
|
|
|
|
تا بی حیا از روسری شب را فرو میریخت
از بند بندم اشهدُ اَنْ لاٰ...فرو میریخت
|
|
|
|
|
پاییز معنایی ندارد ...
وقتی سبزینه ی زمین ...
به حافظه ی سیاه گلونی پناه میبرد.....
گشسبانو
|
|
|
|
|
حروف اول این شعر
تمام حس امروزم
ببین در چله ی اندوه
مثال شمع می سوزم...
|
|
|
|
|
مرادردامخودانداختی بادانهچشمت
|
|
|
|
|
چند وقتی ست ستون دل من ویران است
چشم هایم شده کارون و فقط گریان است
|
|
|
|
|
پرسيدمت كجايي كاي ماهِ ماهِ تابان
خنديدي و بگفتي چون گل ميان ياران
|
|
|
|
|
آنقدر بگو تا که درآید جانت
|
|
|
|
|
ای مهر تو در دل ها نام تو خداوند ...
|
|
|
|
|
تا لب آورد ولی باز ز لب آب گرفت
|
|
|
|
|
خودم را در تو فهمیدم که من نور و تو منشوری...
|
|
|
|
|
ای که با تو زندگی آباد ، ویرانم نکن
|
|
|
|
|
با من به قدر این دم آخر صبور باش
یک جرعه مانده تا ته ساغر، صبور باش
|
|
|
|
|
🌴اي سفينه نجات
در طوفان گمراهي وگرداب جهالت
قافله سالار قبيله عشق
|
|
|
|
|
وقتی که در فرو دست
کفتری دیگر نیست
و در آن بیشه ی دور...
|
|
|
|
|
ای آنکه نگاهت به نگاهی نگرانست
|
|
|
|
|
به نام او که اوست
بوی عرق می دهد افکارم
در کوچه های دروغین
و عهد های کپک زده
آنجا که کودکی در آغ
|
|
|
|
|
بار بست و کوچ کرد و پر کشید
|
|
|
|
|
شب گذشت ؛ در انتظار ماه تابانم هنوز
همچو نیلوفر بدور خویش پیچانم هنوز
|
|
|
|
|
تو می روی و ز تن جان من روان برود
تو می روی و سراسر ز سر روان برود
گمان مبر گله از رفتنت کنم همه
|
|
|
|
|
هیچ یوزی نخوابیده
پشت چراغ قرمز این شهر
|
|
|
|
|
گفتم:
پروانه را
بگویید:
مرگ شمع
پایان سوختن نیست
- - -
ناگهان
بال های پرواز
درآتش سوخت
----
|
|
|
|
|
دلم اینبار بیا جای خودت ،جای خودت باش
|
|
|
|
|
بازی با واژه ها کمی تا قسمتی عاشقانه...
|
|
|
|
|
صد قافله دنبال تو، تو غافل از احوال تو
|
|
|
|
|
کوچه در باد خزان خفته خموش....
|
|
|
|
|
ورود کاروان اسرا به کربلا
|
|
|
|
|
چوه ماه
در کمین شب
به انتظار تاریکی ام
|
|
|
|
|
هر شب از سوز جگر ناله مستانه خوش است
|
|
|
|
|
شعر نو میگویم اما با ردیف و قافیه
|
|
|
|
|
سرِ توصیفِ تو بینِ قلم و کاغذم دعواست
|
|
|
|
|
بزیرخاکهستمنازنین باورنمیداری
بجایفاتحهتنها بگوکهدوستتدارم
|
|
|
|
|
ازین دو گانگی دیگه
خودم داره بدم میاد
|
|
|
|
|
من انتخاب کردم
دل تایید کرد
عشق خطبه را خواند
و تو بله را گفتی
|
|
|
|
|
به اتهام غزلواره دست چین تنم...
|
|
|
|
|
تو تنها و بارش باران و پرسه«قمیشی»
تو تنها، قدم زدن خیابان های خلوت
|
|
|
|
|
به قد یک تب
پرستارم باش
پیش ازآنکه
عشق!
زایر سرزمین درد شود...
|
|
|
|
|
دود میشود ارزش جان جهان
آنگاه که خشم ابَراِژدهای ...ر...و...گر ،
خیره در چشمان عشقت
میبلعد خو
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |