سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
|||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درون قاب بر دیوار، در این خانه محصوری
جهانم شهر سلاخی و من یک برّه ی بی جان
تو اما مایه ی رنجی، همان ضربه ی ساطوری
درون چای تلخ من... تمام رنج دنیایی
درون چای من اشکی، که در حکم سیانوری
مضر بودی ولی وقتی تو را از حد فرا بردم
تو خوشبویی و مرگ آور، شبیه صمغ کافوری
مرا از هم تو پاشیدی ولی زیبا شدم در تو
خودم را در تو فهمیدم که من نور و تو منشوری
سکانس بوسه های ما چطور از خاطرت شد پاک؟
خودت هم خوب می دانی..، شدی یک فیلمِ سانسوری!
تو گفتی چشم من انگور، یک انگور شیرین است
سبب پس اشک من باشد اگر اینگونه کیفوری
همان روزی که چشمانت مرا شلاقِ غم میزد
دلم دانست دردت را... که مأموری و معذوری
شبیه آب یک رودی و من یک برکه ی ساده
نشد راکد شوی در من، که رفتن را تو مجبوری
برو اما مراقب باش، هر رفتی رسیدن نیست
که قله دور و ناپیداست... تو، دربندِ ماهوری
شعری از نیلوفر شامی
سلام عالی بود با افتخار تو کانال رسمی سایت قرار دادیم