شنبه ۸ ارديبهشت
|
|
من اونقدر خواب بد دیدم
که حالم خیلی آشوبه
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
شده عاشق تو به گیسوی پریشان بشوی؟
|
|
|
|
|
تعریف کار خیر به نزد مردم اگر ریا نبود
می گفتم از دلی که بخشیده بودم بخاطرت
|
|
|
|
|
این نقاب است که در پشت نقاب
|
|
|
|
|
عاشق که شوی ولوله را می فهمی
|
|
|
|
|
پری دریایی !مرا به اقیانوس آرام ببر
|
|
|
|
|
دلگیرم از این گریه ها بی تو
دلگیرم از روزای تکراری
|
|
|
|
|
سنگ حرف اخرت کاری شد و با این وجود
|
|
|
|
|
پرسیدم ؟
چگونه !
بی خانمان شدی
-
با مکثی بعید
خواب نگاه اش را
باریک کرد
--
|
|
|
|
|
(کاش)
مدتهاست که
چشمانِ شهر، بی صبرانه برای دیدنت باز است...
|
|
|
|
|
و چه حصاری ایست به دور فکر هایی پر از تهی
دو قدم به راست
دو قدم به چپ
تمام میشود دنیایش.....
|
|
|
|
|
دوش خواب جنگلی دیدم شدم مرطوب بغض
صبحگاهان دراتاقم بوی جنگل داشتم
|
|
|
|
|
جان می دهی و نشاط را هم
تو هدیۀ عالیِ خدایی
|
|
|
|
|
ashkan_malekpour
اشکان_ملکپور
|
|
|
|
|
روزگارخیلی خرابه نفس من حالیته؟
زندگی رنج وعذابه نفس من حالیته؟
|
|
|
|
|
می خواهم عاشقی کنم اما نمی شود ......
|
|
|
|
|
دم جنبانک ها را ببین که
چگونه بی دانه به لانه برمی گردند .
|
|
|
|
|
تمام نیمه شب ها جستم از خواب
برایت از گل و صــــــــــحرا سرودم
خیالت را نشــــــوندم بس در آغوش
|
|
|
|
|
شكستي دلم تيكه. پاره شده شبم. تأ سحر. پر از غم شده
تمام تصاوير ذهنم مثل سايه اي گنگ
|
|
|
|
|
ای
سرور شقایقان شکفته در...
|
|
|
|
|
با چون تویی صد بار دیگر سیب خواهم خورد
|
|
|
|
|
امروزمدرسهنمرهمنبیست شدولی
|
|
|
|
|
از عشق دلگیرم کنون، این تُخس چندین نام
|
|
|
|
|
من به قلب سنگ خود همیشه می نازیدم...
|
|
|
|
|
بیا زحالِ دلم یک نشان بگیر فقط
بهانه را ز کف این وآن بگیر فقط
بیا به جذبۀ پر پیچ و تاب زلفانت
س
|
|
|
|
|
شعر را بی عشق و بی الهام میخواهم چه کار
|
|
|
|
|
چه موجی می زند گیسوی دریا
تو گویی روسری وا کرده لیلا
|
|
|
|
|
تقدیم به آتش نشانان قهرمان
قسم به نام تویی که شهید جان افروز " برای نام فروزان تو برازنده است
|
|
|
|
|
شب که تاریک شود ماه گران سر برسد
من همان گرگ نمایم که چه بیتاب شوم
پنجه در ماه کشیدن همه از روی گن
|
|
|
|
|
من مادری را می شناسم
که در سه هزار کیلومتری خانه اش
در ساحل شنی
به مردی می گفت
تو جسد دختر پنج س
|
|
|
|
|
سلام آغاز است ولی برای ما پایان بود!
|
|
|
|
|
آه را چون لاله درلای جگر پیچیده ام ..
|
|
|
|
|
میشود از سیل تو سیرآب شب؟ هرگز، ولی
قطره قطره سیل تو ، دریا کند صحرای من
|
|
|
|
|
بمناسبت حادثه ی تآسف آور شهید شدن آتش نشانان قهرمان ساختمان پلاسکو
|
|
|
|
|
اضداد گرفتند مرا از پس و از پیش
با فلسفه ات بند بزن بر دل درویش
|
|
|
|
|
کو همت و رایی که هنر زاید از او باز
|
|
|
|
|
«دوستت دارم ای دوست!»
دوست دارم دو چشمت را
که چون چشمان آهوست
و لبخندت
که پُرشهد است و شیرین
|
|
|
|
|
و من ...
می بارم از ابر
در چک چک ترانه ی زنگوله ها
که قیلوله را
بر هوشِ گله
شکسته اند !
|
|
|
|
|
بیا فصل غزل با تو بهار است
بدون تو دل من بی قرار است
سلام آشنا اندر کویری
صدای تو نوای چنگ و تار
|
|
|
|
|
✍ڪاری به جھانم نیست... 100
ڪاری به جهانم نیست، رویای خو
|
|
|
|
|
کاش می شد روی خاک این را نوشت
|
|
|
|
|
با توام باتو که درگیر خودی
سخت در حیطۀ تدبیر خودی
تو اسیر قفس خویشتنی
غافل از پایِ به
|
|
|
|
|
تنها تنهایی که تنها
تنهارو هواشوداره
نزدیکه از رگ گردن
مارو تنها نمیزاره
اون خدای آسمونه
خدای م
|
|
|
|
|
ﮔﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﮐﻨﯽ
ﮔﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﮐﻨﯽ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺧﯿﻤﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ
|
|
|
|
|
قلبم شکسته و بدنم درد میکند
واژه به واژه شعر تنم درد میکند
هر حرف مانده از سخنم درد میکند
گفتم
|
|
|
|
|
هر شب که زمینِ زیرِ پایم خواب است
در حسرت دیدنت دلم بیتاب است
|
|
|
|
|
آتش ِ نیرنگ
ای چهره بر افروخته از آتش ِ نیرنگ
من با توبه یکرنگ، توآغشته به هررنگ
از نور به
|
|
|
|
|
می شود امروزهم یک بـوسـه مـهـمانم کنی؟
جرعه ای نوش لبم بخشی و آن سانم کنی؟
|
|
|
|
|
گمانم خویش را گم کردی ای مرد
|
|
|
|
|
اي خوشا همراز بودن با كبوتر هاي سرخ
|
|
|
|
|
کمی نزدیکتر بیا
مگر بوسیدنت چه عیبی دارد؟؟
من تمام گناه های دنیا را به دوش میکشم
...
|
|
|
|
|
شاعر شده ام لال نمیرم مردم
در باغ خودم کال نمیرم مردم
امیرحسین_مختاری
|
|
|
|
|
روسری سرخ
این روسری سرخ تو و چین و چروکش
زخمی شده در هر نفس خاطره هایم
می بینم و چشمم
|
|
|
|
|
ای برف سپید و جانفزایی
دستانِ مرا به تو نیاز است
|
|
|
|
|
بغض کرده ام
از اندوه پنجره هایی
که دوشیزگانِ ایستاده بر قاب هایشان را
از دست داده اند ...
|
|
|
|
|
با دوست به جز گشاده رویی نکنید
با دشمن خویش تند خویی نکنید
|
|
|
|
|
دل به آتش زد و آتش به تنش اما بعد
زیر آوار و دلش پیش زنش اما بعد
نگران بود که شاید نتواند یکبار
|
|
|
|
|
ناز چشمانت برایم نغمه خوانی میکند
|
|
|
|
|
وجودت چون نطفه ای در من
شکل میگیرد....
|
|
|
|
|
در معبد نگاهت
تمنای وصالت
بسترِ تکرارِ بی تو
نبض شمع سوخته در یاد
رقص تنهایی غمباد
پیچ و ت
|
|
|
|
|
«فرياد آزادی!»
به احترام «فریاد» آزادی،
دقیقهای،
«سکوت».
|
|
|
|
|
انگور عمر مرا شراب کردند
پروانه روح مرا خراب کردند
مردمان هزار رنگ و فریب ...
|
|
|
|
|
ببخش بنده ی غمگین خود خدای عزیز
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۶۴ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |