محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 22 ارديبهشت 1403
4 ذو القعدة 1445
Saturday 11 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۲۲ ارديبهشت
افسانه من گشته ای و خانه ات آباد
حضور تنهائی
من حضور خود را تشنه از نیام می بینم
هرگز نشدم بی خبر از یاد تو روزی
یا روز به دل بودی و یا شب به گُمانم
خانه ما پشت کوههای عروج است ...
هوا ابریست
و هی مدام باران میبارد
و عطر تو را در مشام من پرکرده است
درکنار پنجره
من و یاد تو
ب
من پا پس می کشم
راه کج می کنم
تا تو عبور کنی
و آسوده باشی...
گفتهبودمآهجانسوزمببادتمیدهد
آمدو او دلنوازی کرد ورفت
چند شبی را عشق بازی کرد و رفت
مهرماه من ز روی یک هوس
راستی هم صحنه سازی
... .تنگ نظر. ...
از دل تنگ نظر من...
سخاوت نچکد...
شب دیگر... نشانی از ما نیست ...
ماه من باش تا گم نشوم در شب تار
به سحر ذکرِ تو را گویم و آواز کنم
آنگونه آموزم که خود را هم برم آسوده از یاد
درزندگییم همه مرا آزردند
من غرق تماشا شدم آنها خوردند
با اینکه همه مواظب من بودند
دیشب
به یک صبحِ بهاریِ دل انگیز
تا که بوسه به لبان تو نسیبم گردد
شعری اجتماعی با زبان ترانه
باز تکرار شب و قهوه ای که سرد شده
و تو رفتی و کسی دوباره سردرد شده
فال در داخل فنجان تو می گفت به
به اقیانوس آینده کشتی اندازید
چون فریفتنی از ترس
بعد از تو این شهر و خیابان هم به هم ریخت
گویی خدا از آسمان هم شعر غم ریخت
اینجا نگاهش مثل آدمهای ر
اندیشه ی ما
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شخم خورده
در من ، چمن
گل جامه دریده بارها به تن
در مر ثیه ام،
امّا
هر هنوز
می آغازم...
عیدهابیتوچهسرداستپدرمیدانی
علاج عطش تو تنها نم نمی
از شبنم های شکوفه نشین شریعت است ،
جای خالیت روی نئش این واژه ها تا همیشه پابرجاست.
انديشه ها بر ماجرايى مويه كرده
چشمان به غوغاى عجيبى گريه كرده
ابر بیکاری چو باریدن گرفت
بنده یک قطره از این باران شدم
دلم تسبیح
دلم گنبد لاجوردی
به این روزم چرا نالم، چرا؟ وقتی تو میخندی
فراموشم نمی گردد فراموشم اگر کردی
یک شب میان فکر های اندوهگین
میان بیگانگی خاطراتت
تنش های مداوم با افکارم
درهم ریختگی روز های بی
ستاره دردمن امشب به پهنای دلت شیواست
برای عاشقی تنها دوای مرگ هم زیباست
دراین گمگشته بازار ودراین
گرمای مرداد و دلم بی تو چه سرد است
چه کسی سُراغ دارد ، سه گرم زهر هلاهل
که ز دست نانجیبی زده ام به سیم آخِر ..!!
ای بی خبر از یاد ما
ای بی وفا دلدار ما
بگذشته از پیمان ما
آخر چرا
با من چرا
بیش از تو،من عاشقترم
تا کی نداری باورم؟
.
ز انگور پرسش شد از یک مغازه
چرا می نبندی ز این درب و بازه
.
قضا بر تو تنگ است ای آدم از رزق
السلام علیک یا امیرالمومنین علی ولی الله علیه السلام
شهر ها را بستر آشوب و بلوا کرده ای
فکری به سرم آمد تا از تو شوم دور........
زاهدا زخمی نکن با خنجر تیزی که داری
با چنین نیش زبان فتنهانگیزی که داری
ديروز و هنوز
قصه همان
قصه ى بى حوصلگى ست...
برایم نقشه ای مشکل کشیدی
به عهد خود خط باطل کشیدی
مرگ بر گرده زمین می رقصد
نهنگ های قاتل ، دریا را شکسته اند
تزریق خون گرگ در رگ بره ها ..
پدرم وصیت کرده است
که این راز را
به اغیار نگویم .
شب
چه ٬ قدر!
می چکد
از مخزن وحی
هر چه می ریزم تو را از چشم گریانم زمین
باز می بینم تو را با ناز بر مژگان چرا ..؟
نمیزارم حتی غصه تو دنیای تو پیدا شه
به جای بمب و خمپاره صدای عاشقی باب شه
مصیبت نامه ی من را یکی در باد می خواند
شبیه ناله ی شیرین که از فرهاد می خواند
چاره در ریزست باران کن مرا
ناخدایی نیست درمان کن مرا
پائیز و خزانم که تو را نیست نشانی
شکوه عشق
باید به شکوه عشق تعظیم کنیم
بر خویش مقام عشق تفهیم کنیم
یک روز کم است هفته حتی یکماه
یک
هر آسان لزوما خوشایند نیست
مسیر اشک مرا رو به چشم می بندی
تو که همیشه برایم شکوه لبخندی
از انزوای قفس ها رها شدی،اما
گرچه خوار شماری وندهی هیچ بهایم
ندهی ازقید بندگی هیچ رهایم
گیسوی تو طناز تر از هر چه فریب است
حوای دلم راست بگو راست؛ که سیب است
درغزلهاچونکه آمدنامِ او
شعرِحـامیراچهپُرتأثیرکرد
باید برای دلم فکر چاره ای کنم/
اکنون اگر نکنم شرمنده می شوم
دست تو بزار – روشونه هام - بازم نوازشم کن
من هیتلر می شوم
تو ناز می کنی
...
علی رفیعی
ایکاش که من لایق احسان تو باشم
نوشندۀ جامی سره ازخوان توباشم
ایکاش رسد آنشبِ مسعود که تاصبح
خوشح
مهرت چنان فروزان
که میآرَمد هر «غنچۀ کار»...،
در پرتو خورشید جانت،
و میرقصد بر صحنۀ
بالهای...
سفره ی رازِ دلِ افطار را
در عمق آسیب پهن کنید .
یکی بود ،یکی حالا نیست ....
من وجودم سایبان دردهاست ...
شب بود و هوا سرد و دلم در تب و تاب
مجموع ۱۲۳۹۸۳ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک