حقّه های وافور
در کوچه های بن بست شیخ عطار نیشابوری
به دنبال ادبیاتی می گشتم
که اشتهای قلم پیدا کنم .
شیرجه به اعماق خنجر زدن
علت العلل پیروزیِ
خون بر شمشیر اهالی اینجا نیست .
ما روزگاری برای جوهر وجود به دریا می زدیم .
زمانی که ما را به دنبال
نخود سیاه ملیّت فرستادند را بیاد داری ؟؟
در همان زمان بود که کانتینرهای کمپانی هند شرقی
شالوده ی شاهدانه را به این دیار آوردند .
من و خیام در پشت پرچین های خس و خاشاک
مخفیانه به کاشت کانابیس مشغول بودیم
تا از سر شاخه های ماری جوانا
زخم اثنی عشری مان را التیام بخشیم .
در همان سال نهضت سواد آموزی را رها کردیم
و به نهضت تنباکو پیوستیم
و در حقّه های وافور ناصرالدین شاهی
غرق در توهّم خویش
به روسای مذاهب و رسولان می خندیدیم .
هر شب با حیدر یغما
برای یک جرعه عرق سگی فرهنگ
له له می زدیم و از ناکامی مکرر
در زیر طاق کسری
به ظهور خورشید خیره میماندیم .
مرگ بود که در دامان خشخاش به دنیا می آمد
و گلهای پژمرده در تلاطم آتش می سوختند
و آبهای طراوت معنویّت به غَلیان آمدند .
کودکان با عروسکهای خیالی
در حیات مجازی
به آب بازی ملکوت مشغول بودند .
البته پدرم وصیت کرده است
که این راز را
به اغیار نگویم
ولی من نتوانستم .
باقر رمزی باصر
موثر و زیباست