تظاهر

به این روزم چرا نالم، چرا؟ وقتی تو میخندی
فراموشم نمی گردد فراموشم اگر کردی
به خاطر میسپاری تو همین روز جدایی را
به قلب آویز و آهنگی که روی سینه می بندی
مثال تو برای من فراوانند در این شهر
مثال من نمیابی خیالت می رسد رندی
به وقت سختیت آیا رها کردم تو را تنها؟
مرا چون سایه ای دیدی دمارم را در آوردی 
بمان با دیگری هر دم تو را از دور میبینم 
تو هم هر لحظه ات گریه نمی بینی دگر شادی 
تظاهر میکنی آخر که من را دوستم داری
ولی من نیک فهمیدم تو مهرت را ز من بردی
به تو گفتم بمان با من منم تنها ترین عاشق 
جواب حرف من گفتی که عشقم را نمی دیدی
تمام حرف تو هذیان که در گوشم فرو کردی
ولی دیگر نمی بینی به دستت پنجه ی مردی

#فردین_علائی #هذیان #شعر #غزل