سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        ادامه میدم(دنیای نامرد)

        شعری از

        احمدرضا محمدی

        از دفتر دیوان عشق نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ ۲۲:۱۳ شماره ثبت ۵۶۲۵۱
          بازدید : ۲۰۰۴   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمدرضا محمدی

        یه وقتایی دلم میگیره از دنیا
        میخوام تنهابشم تنهای ناپیدا
        برم توی اتاقم گوشه ی دیوار
        بگم دنیا چرا باما چرا با ما؟
        بگم بس کن دیگه کردی منو ویرون
        شدم تو زندگی سرگشته و حیرون
        نمی ذاری برم بالا نمی ذاری
        تا می پرسم چرا میگی برو بیرون
        بگم کردی منو دلسرد و افسرده
        تو با رسمت به من دادی تنی مرده
        تو با زهرت زدی نیشی به این جونم
        همون جونی که شد یک پیر پژمرده
        بگم قلب منو تو غم سرا کردی
        تو این رخت منو رخت عزا کردی
        تا دیدی من طلوعی می کنم فورا
        منو انداختی و محشر به پا کردی
        آهای دنیا شکستی بال پروازم
        نمیذاری بگم فردارو میسازم
        فقط میخوای بشم نقش زمینو بعد
        بشینی و بگی گریه نکن نازم
        ههه...
        الان خوردم زمینو هیشکی پیشم نیست
        همه میگن تو ماتی دیگه کیشت چیست
        همونا باز میگن جای تو اینجا نیست
        نمی دونم که حتی اهل خویشم کیست
        همونایی که می گفتن بروبالا
        ننرس ما پشتتیم یالا بدو یالا
        تا دیدن من زمین خوردم همه رفتن
        شنیدم که میگن گمشو برو حالا
        همانویی که میجیدن برام ماکت
        می شد سردم می پوشوندن به من ژاکت
        توی سختی گرفتم دست اونارو
        ولی گفتم کمک کفتن خفه ساکت
        همانویی که دردامو میفهمیدن
        تا پول داشتم به هر سازم می رقصیدن
        همینکه بال خونین منو دیدن
        چشارو بستن و باهم می خندیدن
        اهای دنیا منم یک مرد دل بسته
        شدم وابسته شد درهای وا,بسته
        تا تنها من شدم تن ها همه رفتن
        حالا من موندمو با یک دل خسته
        آهای دنیا فقط توراه من خاره
        می بینم داری می خندی به من اره
        ولی روز میادش که می خندم من
        تو اون روز از دو چشمت خون می باره
        آره خوردم بدم خوردم ولی دنیا
        بدون امید من مونده واسه فردا
        اگه صد بار منو انداختی و رفتی
        بازم پا میشم حتی که نباشه نا
        ادامه میدم و ترسی ندارم من
        میرم توقله ها پرچم کارم من
        فقط نور هدف رو چشم من دیده
        با انگیزه میرم شب ها بیدارم من
        ببین دنیا اگه تحقیر بشم بازم
        میرم کوهاو دارم حس پروازم
        بدون حتی توی توفان اقیانوس
        میرم پا می زارم پس تیکه نندازم
        توی خونه یه زندونیم و تنها
        دلم خونه ولی میگم بازم دنیا:
        آهای الگو میشم الگو نمیگیرم
        جلو میرم و میخونم من از دردا.....
        حسین اسحقی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        وحید سلیمی بنی
        پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ ۱۰:۴۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        میرعبدالله بدر
        دوشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۶ ۱۸:۴۳
        درود ها بر شما جناب اسحقی ارجمند

        سروده زیبای بود خندانک

        موفق باشید برادر عزیزم خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1