شنبه ۲۹ ارديبهشت
|
|
میدونی دلبررر...
من یه کنج خلوت دلبرونه دارم
وقتي داشتم درستش میکردم به این فکر میکردم که بلاخره
|
|
|
|
|
چون قطاری باصلابت می گذشتم از پیچ و تاب زندگی
ناکسانی سخت میزدند سنگ بر شیشه وجودم گاهی
|
|
|
|
|
بعد از جنگ با ميليون ها اسپرم
آمدن به زميني كه تاريخ ساز شد
|
|
|
|
|
در روزگاری که مردم با شراب مست میشوند...
من با عطرِ وجودِ تو مست خواهم شد...
|
|
|
|
|
از چه رویی تو به من دلبندی
|
|
|
|
|
تو گویی شیخ صنعان گشته مجنون دخت ترسا را
|
|
|
|
|
غلط در مُلك ديگر شد،نظر بر من نمي كردن
قلم در دست ديگر بود، چنين تقدير من مي كردن
|
|
|
|
|
گفتم بیکارم ، بِرَم عاشقی کنم
|
|
|
|
|
آ و به چشم با خِرَد معنی کن آفتاب را
|
|
|
|
|
هرشب ز هجر روی تو با دل چه غوغا می کنیم
|
|
|
|
|
یک نظر درد آشنایی یک نظر ناسازگار
موج بودم میزدم بر سخره های انتظار
|
|
|
|
|
می روم کنج خلوتی همچون
برگه ای تکه، لای یک دفتر
می سپارم سر شلوغم را
تا بگیرد درون آن سنگر
|
|
|
|
|
من فحش های ناجوان ،
وقت اذان تخت
بی راهه و بی وقت
اما لازمم گاهی !
|
|
|
|
|
زیبای در باد رقصنده ی من
جسم بلورینت ترسیم عشق بود و تو
به مردن بی توام ایمان نداشتی
میدانی بار
|
|
|
|
|
"غزل سرگردان"
در چشم تو بودم غزلی سرگردان
دیوانه و عاشق از غمِ بی پایان
یک عمر دلم به حرف
|
|
|
|
|
بلبل غزل سرایی قمری ترانه خوان شد
|
|
|
|
|
از یاد من نَرَود لَبَت جام ِ مِی و لبم ساغر
آنروز که تورا دیدم نداشتم رفتنت را باور
|
|
|
|
|
خاطراتت آتشی شد تا بسوزاند مرا
|
|
|
|
|
راحت بنشستی سر و کول مردم
این خلق خداست بیشرف گاری نیست
|
|
|
|
|
برایم عاشقی کن فدای رخِ ماهت
تو لیلای من شو، با چشمان سیاهت
|
|
|
|
|
دلنوشته_اهورایی
وقتی که قلبی خانهٔ ما نیست
رفتـن ، واجـبـــ استـــ
وقتی دلی ، دلدادهٔ ما نیس
|
|
|
|
|
هنوزم پیش تو انگار میلرزم
هنوزم در کنارت از عرق خیسم
میون اینهمه دردای جورواجور
اسیر ترس از دست د
|
|
|
|
|
بنام حضرت عشقی که قاتل ما بود
|
|
|
|
|
شبی درخواب دیدم که تو...می ایی
هرشبش دست به دعایم زندائی
همسرم مژده میخواست ازمن
منم ظهورت راکه ح
|
|
|
|
|
به زیر آسمان و نور مهتاب
دلم دارد فراقی از تب و تاب
|
|
|
|
|
غزل هوار می کشد،ترانه جار می زند
|
|
|
|
|
این ترانه رافقط، با تو که هستم می زنم
|
|
|
|
|
سبدی شعر...
کمی شاخِ نبات
|
|
|
|
|
این شعر رو قرار بود رو اهنگ نیمه ی پنهان سینا سرلک دکلمه و میکس کنم که حال و حوصله ی این کارو نداشت
|
|
|
|
|
صبر کن این روزهای تلخ ما خواهد گذشت
|
|
|
|
|
نمیآیی ببینی حالِ غمگینِ جدیدم را!!
همین مرگِ میان زنده بودنْ ناپدیدم را!!
|
|
|
|
|
دیر آشنایی ست این باد نــــالان
|
|
|
|
|
در ازل خاکِ دلم با گِلِ تو گشت سرشت
|
|
|
|
|
ماه رمضان آمد و دفتر به فنا رفت
سرحلقه رندان خبرش باز نیامد به بقاء رفت
اندر خم زلفش، چو ضیافت
|
|
|
|
|
مرا به صبح ، به ادراک تاک بسپارید
مرا به خاطره ای ، شطحناک بسپارید
دمی که
مرا به صبح ، به
|
|
|
|
|
خاطرم گوشهٔ محراب تو را می طلبد
ماه قدر است،ازین باب،تو را می طلبد
|
|
|
|
|
خاک بقیع
پروانه شوم گرد فضای تو بگردم
در خلوت بی بام هوای تو بگردم
قربان تو و تربت پنهان و غریب
|
|
|
|
|
ما آن قلندرانیم ما را ریا نباشد
چون چشمه ی زلالیم هرگز خفا نباشد
فارغ زهر قبیله ما ملتی واحدیم
|
|
|
|
|
پهلو گرفته ام
در بندر ...
|
|
|
|
|
فروزنده بودم فروزان ترم کرده ای تو
|
|
|
|
|
عجب حال خوشی دارد غزل باران چشمانت
بیا ای نازنین دست من و دامان چشمانت
|
|
|
|
|
خانه هایی با صفا، مانندِ قلبِ عاشقان
زیرِ پای خود گلیم و فرشِ کرمان داشتیم
|
|
|
|
|
بهار و عید و دیدارم، مجازی
نگار و مکتب و یارم، مجازی
ببین حافظ! در این قحطیِ دانش
کتاب و دفتر و ک
|
|
|
|
|
یک بحرطویلی بوده که من آنرا به نظم درآورده ام..یک روستائیست که به شهر آمده و آسانسور ندیده فکر میکند
|
|
|
|
|
مثل حلاج ، غم انگیز به من سنگ زدند
روی اخبار غم انگیز چرا رنگ زدند؟
|
|
|
|
|
دعوت هستید
به افتتاح مزون ارسطو خیاط
|
|
|
|
|
شبی در کنج این خانه گرفتم تیر بر دستم
بگفتا این دل نامرد که آری آنچنان مستم
|
|
|
|
|
مسجد لمبون1 لمبونس
اما خراب و ويرونس
مسجد لمبون لمبونس
|
|
|
|
|
مردی از دلواپسی در انتظارت مانده بود
شهر پر آشوب قلبش را تبی خوابانده بود
شعرهای پرغم و بی محتوایش
|
|
|
|
|
زندگانی ام مرهون ،
به الطافِ مستدامِ زیبای تو شده است
الطاف بهارگونه ات ،
باعث زیباییِ ممدودِ حی
|
|
|
|
|
توی جیب های کهنه ی شعرم
طعم ته مانده های خوبی نیست
|
|
|
|
|
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
|
|
|
|
|
از کنارم رفتی و هنوز هم چشم انتظارم
|
|
|
|
|
خواهم که مقبولم کنی باشد که بنده ات شوم یارب تو دریاب مرا
صم بکم عمی منم ضالتر از ضاله منم یارب ت
|
|
|
|
|
ای عروس سفید پوش عزیز
پاک بختت سپید
غمزه بریز
ناز کردی برای ما عمری
نازنینم
خوش آمدی فوری
|
|
|
|
|
مرا از این شبِ پُر اضطراب ، خواهی برد.؟؟؟
|
|
|
|
|
در چنته نگهدار دل ِ خسته قدم را
این مختصرآورده ی افعال قلم را
در کالبد شیشه ای ِ قلب حزینم
آرام
|
|
|
|
|
پیش چشمت گله ها کرده ام و راهی نیست
پیش این سوخته دل شکوه نه و آهی نیست
گریه ها کرده ام و جان
|
|
|
|
|
مرثیه وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
|
|
|
|
|
"نیوتون" نیستی اما،،،
خوب میدانی
قانون جذبِ مرا!
|
|
|
|
|
غصه غربت شیراز مرا خواهد کشت
چوعقابی غم پرواز مرا خواهد کشت
|
|
|
|
|
یکی خرما، یکی خرما خرک شد- یکی رنده، یکی رند و کلک شد-یکی شد شهر اما شهر ری شد
یکی دیگر اگر چه ده،
|
|
|
|
|
بی هوای تو نفس تنگ است و دل بیمارولنگ
|
|
|
|
|
ای کاش که میچیدخدا بالُ پرم را
|
|
|
|
|
من به دام افتادم و او از شکارم بگذرد
می زنم من دست و پا او از کنارم بگزرد
|
|
|
|
|
شب خسته بود و هقهقِ باران گواه بود
مهتاب زیر چادرِ ابری سیاه بود
با خنده گت: «قصه به پایان رس
|
|
|
|
|
وصل و لمس دست و روی یار دلبر
گاه با جنون ممکن شود گاه چاره عاقلیست
|
|
|
|
|
زندگي در سادگی جاريست
قالب: چهارپاره
|
|
|
مجموع ۱۲۴۱۴۴ پست فعال در ۱۵۵۲ صفحه |