جمعه ۱۰ فروردين
حضرت عشق شعری از مهدی ولی الهی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۰:۰۷ شماره ثبت ۸۴۹۳۶
بازدید : ۴۰۰ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب مهدی ولی الهی
|
به نام حضرت عشقی که قاتل ما بود
ازین حدیث مفصل بخوان که رویابود
بخوان ازاین همه شکوه که در دلم پوسید
اگرچه خشت کجم راهی ثریا بود
درون قصر خیالم نمان که ویران است
نمی شود که ازین حجم غم مبرا بود
نمانده خان که شکستش نداده ام دیگر
بدان که خان خیالت نمی شود نا بود
به تک تک لحظات نبودنت سوگند
غمت به قدر زمین و زمان توانا بود
جهان به حال خمارم چه طعنه ها میزد
اگر بساط شرابم همیشه برپا بود
به هر دقیقه ی عمرم چه سالها که نرفت
خودت نبودی و هرشب خدایت اینجا بود
خیال خام پلنگم شد آن زمانی که
فقط تو بودی و من بودم و تماشا بود
به التماس غریبانه ای تو را خواندم
و آن سکوت عجیب ازسوال بیجابود
بگو که جاذبه ی چشمت از چه سیبی بود
چگونه می شود اندازه تو زیبا بود
خزان ترین نفسم را بهار توجان داد
چه لاله های پلاسیده ای شکوفا بود
هنر به واسطه ی پیچ و تاب ابرویت
مزید علت احداث طاق کسری بود
برای شاعرچشمانت، آن دوگوی سیاه
میان لشکر ماران عصای موسی بود
همیشه موج خیالم به صخره هاکوبید
دل شکسته ام اما نماد دریا بود
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.