« تقدير »
غلط در مُلك ديگر شد،نظر بر من نمي كردن
قلم در دست ديگر بود، چنين تقدير من مي كردن
حساب از من اگر كردن ، بدانستم كه بيمارم
هزاران درد و غم دارم،ديگر افزون نمي كردن
اگر آنجا در آن محفل2،مرا بُد دوستي دلسوز
به پيش دشمن نادان، سرم را خم نمي كردن
جفا بر آل احمد(ص) شد،مگركافي نبود آن ظلم
اگر كافي بـدانستن ،جفا بر من نمي كردن
تو كافر دل نمي داني ، رسومي از مسلماني
مسلمانان چنين ظلمي ،به هر كافر نمي كردن
دريغ افزون شد اين دردم شكايت گر ازآن كردم
شكايت گر نمي كردم كم و افزون نمي كردن
مرا دردي گران باشد ، طبيب از آن بُوَد عاجز3
اگر بهبودي اش بودي طبيبان رد نمي كردن
نصيب از اولم غم بود وقسمت كردن اين برمن
اگر چيز ديگر بود ، غمم همره نمي كردن
مرا با گريه در شبها چه خوش ديدند و بـنوشتم
صلاحم گر نمي ديدن،دو چشمم تر نمي كردن
حسن با درد آن سوزي،بساز و شكر يزدان كن
كه دردي بدتر از دردت،هزاران بهترش كردن
٭٭٭
2- بزم - مجلس 3- درمانده - ناتوان
بسیار زیبا
حسن با درد آن سوزي،بساز و شكر يزدان كن
كه دردي بدتر از دردت،هزاران بهترش كردن