خیال میکنم اینبار که سری داری
میان شادی و خنده تو دختری داری
هزار غصه نشسته میان سینه ی ما
ولی تو بین همه رنگ دیگری داری
همیشه موقع غم ساکتم تو صحبت کن
تو حرف های غم انگیز بهتری داری...
کسی به غیر تو از غم نمیتواند گفت
فقط تویی که به دل داغ اکبری داری
شدی غبار بیابان مگر رسد محشر
که باز هم بتوان گفت پیکری داری...
یجیب ناد مجیبی ، عجیب گشته که تو
میان سینه ی خود قلب مضطری داری...
به هرکه ظلم شود داد میبرد به خدا
ولی نه مثل این که شما قصد دیگری داری
رهیده شمر که لعنش کنی ولی خب تو
مگر به غیر دعا حرف آخری داری؟
نگاه کشته زبیر و حبیب و جونت را
تو چه نگاه غریبانه دلبری داری
هر آنکه مرد برای تو میشود زنده
بنازمت که چه صحرای محشری داری
ز شیر های بنی هاشمی یکی مانده
تو هرچه هم بشود باز سنگری داری
شکست فک یزید و حضور ثابت کرد
الا امیر دو عالم چه خواهری داری
هزار مرد فدای زنی که موجب شد
که شام و کوفه و هر جا که معبری داری
همه به عجب بگویند که پس از عباس
هنوز از دم خواهر، برادری داری
امین زمانیان