چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
|
|
تو پُر از حس نابی عزیزم
من ترا مثل جان دوست دارم
چون که آیم به نزد تو زیبا
سر به زانوی تو میگ
|
|
|
|
|
در ایـن دنـیـای پـُر جـرم و تـوحّـش
نـمـانـده ذرّه مـثـقـالــی دلِ خــوش
|
|
|
|
|
در میان گریه ها و خنده ها می جویمت ......
|
|
|
|
|
بر روح من رنجیست
به عمق تنهائی مهتاب
چون تاولی برپوست چرکین شب
|
|
|
|
|
دستی بکش به آینه ام روی شیب ها
تک قهرمان قصه ی من در نشیب ها
|
|
|
|
|
دل نباید بست جز بر خنده های ارغوان
دل نبُرد از من نوایی جز نوای ارغوان
|
|
|
|
|
بیماریِ عشق ، بهرِمن درمان بود
بی عشقی برایم ، باعثِ حرمان بود
|
|
|
|
|
هـر كه به دنيـاي دنـي ، بنـد شـد
هـر چـه بـپوييـد علايقمنـد شـد
هر
|
|
|
|
|
سحری باز سر آمد غم من خواب نرفت / دل بیرحم تو با یادِ که خواب است هنوز
|
|
|
|
|
با قلم از مـــــوی تو بی تو قناری میڪشم....
|
|
|
|
|
یاد لبخندی که میرقصید بر صحن لبت ...
|
|
|
|
|
این درد را بگو که فردا حبیب نیست...
غزل حبیب ،صفحه 51 از کتاب اشک های عرش
نویسنده:دانیال گودرزی مت
|
|
|
|
|
شعر در مورد زندگی خودم هست (شعر علم زندگانی)
پسرک
|
|
|
|
|
گشتیم و گشتیم
تا به این راه رسیدیم
خاک از تن به در کردیم
جمع نشستیم
چشم تو روزنه نور
چشم من تشن
|
|
|
|
|
آغوشت را
باید
به نامم بزنند
وقتی که کاشف آغوش تو منم
|
|
|
|
|
شاید این چند خط برای خودم
ماند آخر چو ردپای خودم
|
|
|
|
|
به نام خدا
خدایا دوستت دارم
امیدوارم پشتم وایسی سخت
خدایا تنهام نذار
محکم دستم رابگیر
م
|
|
|
|
|
رباعی.کلاسیک.عاشقانه.قابِ خیالم
|
|
|
|
|
آنان که مهدی را دروغی بیش برنشمرده اند
|
|
|
|
|
از جنس انسانم
با سرشت کبوتر
هرگز با عقابهای زمانه
همنشین نخواهم شد
عادت به طعمه شدن ندارم
ب
|
|
|
|
|
زان همه خاطره بد زخمی به قلبم افتاد
|
|
|
|
|
پراست دفتر عمرم ز توبه های دروغین
|
|
|
|
|
احمد محمود امپراطور شاعر بدخشان سبک کلاسیک غزل و مخمس
فضای عشق جنگی شد عزیزان
فلک گرگ و نهنگی شد
|
|
|
|
|
قمار سرنوشت
تو آهو چشم سنگین دل، خرابم می کنی آخر
به آتش می کشی روزی، کبابم می کنی آخر
|
|
|
|
|
از لطف بده، یک صله گفتارم را...
|
|
|
|
|
آمدی جانم به قربان تو باد خوش آمدی
خانه ام روشن نمودی ماه من خوش آمدی
آمدی وقتی که آرامی نبود در ک
|
|
|
|
|
به اطلاع می رساند
اینجانب...............
|
|
|
|
|
هوای شهر آشوبم ندارد تاب باریدن
معلق مانده در خویشم ببار ای آسمان دل
|
|
|
|
|
بارها می شکند شیشه ی میخانه ی عشق
|
|
|
|
|
مهربانا
ای خالق هستی
ای پناه دردمندان
ای مادر گیتی
تویی ایزدمنان
بنما رخ به سویم
که
|
|
|
|
|
شاعرانِ خوش نوا نزد تو بی آوازه اند
از عراق و هند تا مرزِ خراسانِ غزل
|
|
|
|
|
تو کمال نخستین آدمی در تاج زیبای آفرینش حوایی
تو ابراهیم یکتاجویی در نگاه سودا زده ی هاجر
با دلتنگ
|
|
|
|
|
از خودت بیرون شو ای دردانه دُرّینه درون
دوری ات دیرینه شد درمان جان بر آن کنید
|
|
|
|
|
دلـم از گردش چرخ تو تنگ است
زِ ظلمش چهره من زرد رنگ است
نه بر من ، هر
|
|
|
|
|
ستاره آی ستاره ،
یه دنیا فکرِ مخدوش ،
با افکارِ پُر از تنوع ام ،
دائماً درقتاله
|
|
|
|
|
روی دیوار انفرادی من
با نخستین تصورات عجیب
بین اکران خاطرات منی
در سکانس تظاهرات عجیب
|
|
|
|
|
مردمان زین خانه ی ویران گذر باید مرا
دل بکندم می روم هر جا که ذر باشد مرا
|
|
|
|
|
نارنجی پوش،قشر زحمت کش جامعه،کارگر شهرداری
|
|
|
|
|
بر "ایترنت" چو میمون "نئاندرتال" می خندم
|
|
|
|
|
دل پاییزی و نالان من از آه پُر است / بشنو یک لحظه که این آه، شنیدن دارد
|
|
|
|
|
صدا کردم شبی دیوانه ها را
|
|
|
|
|
کاش این شبنم صبح شبنمی از باران داشت
|
|
|
|
|
گویی که هوس بُرده زِ هوش مردم
|
|
|
|
|
اُم القَمر به رسم شبانه رفته ایی...
|
|
|
|
|
باران آمد و افسوسِ تو را آه کشیدیم
با هم خطِ بطلان روی این راه کشیدیم
|
|
|
|
|
هرچقدر از عشق تو گویم بخندی
|
|
|
|
|
آدم اگـر در پـي عيـاري است
حيلـه و تـزوير و دغلكاري است
يا بـ
|
|
|
|
|
دیشب از کوچۀ مهتاب گذشتم بهوایت
|
|
|
|
|
سروش هایی در پهنه ی
بیابان حیرت
|
|
|
|
|
سلام سلام بچه ها
منم کنار شما
آرمینا موسوی ام
سفیر بهداشتی ام
|
|
|
|
|
مثل بغضی که زبانش به گله باز نشد
حرفهایی به دلم مانده که ابراز نشد
|
|
|
|
|
هر یرده قرا پرچمی گوردیم قاریشاردیم
|
|
|
|
|
غمش از دل برود پیر نگردد هرگز
|
|
|
|
|
ناکسی نیستی مثل زمستان هم
|
|
|
|
|
شاعر آن است که هر بار با جزر و مد امواج ذهن کوله بار پر باری به ساحل سخن هدیه آورد حتی با یک کلام ..
|
|
|
|
|
وقتی که میبینم تو را در قاب چشمانم
وقتی که میخندی دلم دریا شود جانم
|
|
|
|
|
آخ جون دوباره بارون
چه ابرای قشنگی
میباره از آسمون
چه بارون و تگرگی
|
|
|
|
|
مانند تبری بردرخت
نگاهت مرا میکشد
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۴۴ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه |