ستاره آی ستاره
ستاره آی ستاره ،
یه دنیا فکرِ مخدوش ،
با افکارِ پُر از تنوع ام ،
دائماً درقتاله
آنها یکی دوتا نیست
افکارِ مخدوش ،
قطارقطاره
یکعمر دفاع ازخویشتن بس نبود
رفتارهای تلخی ، بسانِ زغنبوت
همه ش همه ش بازرسی
بازرسی و اطاله
دائم دراین اداره
دائم در اون اداره
تیزکرده دندانهایش را محتسب
میگوید اوهمیشه بیداره
همو که رشوه بگیرست
قبل از گرفتنِ رشوه میگوید : نه به داره نه به باره
اگر توانش را نداشت بگیرد
تهدیدِ زشتِ او، چوبه ی داره
جیب ها را بین ! حوالیِ داروغه
انبوهِ جیب هاست ، پاره پاره
هوا اینجا دائماً مِه گرفته
چقدر هوا تاره
چقدر میسوزد دلم
برای این ، مردمِ بیچاره
برو کنار رد بشه ،
یارو سگی ست که بی شک هارِهاره
همیشه آماده برای دعواست ، انگار تن اش میخاره
دستش بجای گُل ، یه دسته خاره
گُل اگر بود نشسته بود به رویش کلی ژاله
اینجا تقوا ، سالهاست که مُرده
اینجا رهِ بیابانی ست طولانی
عدل ، اینجا باریکه ی آبی هم نیست
ظلم اما ، اینجا زنده ست ، بسانِ آبشاره
رهایی ام فقط بدستِ غاره
صدای ظلم بسانِ قارقاره
اعصابم ریخته به هم
ستمگران هزارتا کار دارند ،
عدل شب و روز،
دیدم که میگم ، رفته به دنبالِ کار،
اما هنوز بیکاره و اصلاً کاری نداره
تُف ها ، همه به روی روزگاره
حکایتِ من و دنیای مخدوش ،
حکایتِ تنفر از پونه زسوی ماره
من همچو پونه ام و ظلم ، همچو مار
گلپونه ها بیائید !
ز چنگِ بیشرمِ ظلم ، رهایم کنید
ورنه جزغاله میشوم به دستِ اینهمه ظلم
اگر به دادم نرسید ،
زمن در زمانی نه چندان دور،
نمیماند ، بجز یه سنگواره
کدام افکارِ موزون ،
با این فکرِ بر مِناره مؤذن ،
بگو که دائم یاره ؟
بهمن بیدقی 1401/10/14
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود