سه شنبه ۲۹ آبان
|
آخرین اشعار ناب حسین احمدی
|
فرار از رنج دورانی،
کابوسِ زندگیِ تنهایی،
آه...
تَرَک...
تَرَک...
صدای آهستهی شکستن
در میان ویرانه های دل،
تَق... تَق...
وزندار ، مطمئن،
آمد،
صدای قدمهایش،
چنان که در هر گام،
زمین می لرزید...
چهرهای که بوسه گاهِ خورشید بود،
حضور خدا گونه ی گرمای نگاهش،
مرا هم زمین گیر چشمانش کرد،
پوچ و خسته، همچون سایهای بیمعنا
چشمانش، دریای بیانتهای مهربانی،
در هر نگاهش، آرامشِ بی پایان
شُر شُر... موج موج...،
رقصان در اغوشِ ساحلِ روحم،
بیکران ، آرام.
گونههایش،
لاله های وحشی کوهستان
آورنده ی بهار در دل سرد زمستان
لب هایش،
راز های سرخوشِ کودکانه را
در سکوتی شیرین
به بازی گرفته بودند،
و من،
در خمِ نرمِ آن لبخند،
گم شده بودم.
خیره به عمق چشمانش
هم صحبت با نورِ دیدگانش
«بازگرد، از دلِ سیاهی بازگرد
در سایهام آرامشی است
که تو را میجوید.»
چهرهای که بیکلام،
آوازِ خوشبختی در سکوت قلبم میخواند،
و هر نگاهش،
همچون بارانی نرم بر زخمهای کهنهام میبارید.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مثل همیشه
زیبا و دلنشین
سروده اید
⚘⚘⚘⚘
رقص قلمتان ابدی