شنبه ۸ ارديبهشت
|
|
این دل خونه خراب
دست بردار نبود
هرچه گفتیم
گوش نداد
این دل خونه خراب
پی رویی میگشت
پی آشفته م
|
|
|
|
|
خیابان ،،،،،،،،،،،،،،
،،،،،،،،،,جنگ
|
|
|
|
|
هرکه در عالم شود مشهور عشق
هم شود مخمور هم مقهور عشق
|
|
|
|
|
هوا چه سرده
دستام میلرزه
یادت میوفتم
قلبم میلرزه
|
|
|
|
|
از کار این دل کس ندارد خبر
|
|
|
|
|
اینگونه با عشقت غم انگیزم نکن بانو
|
|
|
|
|
رشک مبر بر قله های دور...
|
|
|
|
|
تو ای سردار دلها، ای دلاور
سپهبد، رستم دستان، تکاور
|
|
|
|
|
دل را به هرکس می سپارم نامرد می کرد
هرکس می رسید و خنجری در آن فرو کرد
اسیر و دل شکسته در میان غم
|
|
|
|
|
مثل مرغی در قفس جا مانده آوازم شکست
|
|
|
|
|
چرا عشق آتش و اشک و خزان جاودان دارد
|
|
|
|
|
دور از هوای هرزه نگاهی شناختم
در روشنای وقت سیاهی شناختم
|
|
|
|
|
تا در قلوبِ مردمان بَذرِ ریا پاشیده اند
با خود پسندی برده اند از ذاتِ هر معنا شَرف
|
|
|
|
|
اندک اندک ساقط از هستی شدی .....
|
|
|
|
|
آدم نيكو سِـيـَر ، از قوم و خويـش
رو به هدايـت بِـبَرد ،خلق پيـش
هـ
|
|
|
|
|
یلدای طولانی را دیدم که داشت ،
هندوانه ای ،
زیرِ بغل ام می گذاشت
|
|
|
|
|
نکند باز دلت
شبی همسایه شود با شیطان
|
|
|
|
|
می دهم
خود را به دست توبه
تا که شاید زورش
به من دیوانه ی عاشق
برسد...!
|
|
|
|
|
سلام دادی و رنگ از سلامتم پر زد
فدای پیچش مژگان تو سلام از ماست
|
|
|
|
|
برخیز و بیفزا به سخن ، آه و فغان را
آرام بگو ، زمزمه کن شعر ِ نهان را...
|
|
|
|
|
عشاق که درد عشق و دلبر دارند
بسیار بلند و پست معبر دارند
ماهش به مقام لیل و هورش به صباح
خوانا که
|
|
|
|
|
در يَـم توحيد ، گـر اسرار نيست
آنهمه اسـرار جهان ، كار كيست
گر تو ب
|
|
|
|
|
تیغِ زبان او همی،می برد این جگر مرا
ناله همی کنم ولی عاشق این جسارتش
دانیال گودرزی متخلص به آنی
|
|
|
|
|
او پلک میزند و
من قلم ........
و آدمهایی اطرافم
شعر نوش جان میکردند
انصاف یعنی :
به زیر شعرها
|
|
|
|
|
اگر دست من بود
مسیرقطار رفتن تو را
به سمت قلبم می چرخاندم
تا باور کنی
خانه ی
|
|
|
|
|
ایرج ترحم میخری، از آشنایان غریب؟
|
|
|
|
|
با صدای حنانه جان و تنظیم ودود خان
|
|
|
|
|
خاطرات
چون بهمنی سهمناک
بر آوار سوختهی دل میتازند
|
|
|
|
|
روح مجروح مرا مرهم و هم دردی نیست
آه دنیا نکن این رسم جوانمردی نیست
|
|
|
|
|
2- ... از مجموعه اسطرلاب ...
|
|
|
|
|
سلام گُلِ قشنگم
خوشبویِ با طراوت
میخوام یه نکته امروز
بِگَم من از رِفاقت
قشنگه خوب گوش بِده
|
|
|
|
|
ساز باران کوک است
باران با دانه های ریز و درشتش
نیمه شب شروع به باریدن کرد
چه حس نابی به سرم زده
|
|
|
|
|
با تنهایی، تا سحر
شبی آخر
از خاطر این شهر
می روم...
|
|
|
|
|
روح من از، نور خـودت ساختيـش
زير فضـاي فـلك انداختيـش
روح بشـر
|
|
|
|
|
وقتی دنیا ، بسان غازگولنگ
با آن راه رفتنِ مسخره ش ، ز پیش ام میرود ...
|
|
|
|
|
اولین بار
با نگاهش مرا کشت...
آخرین بار با رفتنش.....
و عشق یعنی؛
مرده ای که
باز هم
برایت
|
|
|
|
|
سری دارم که سودایش تو هستی به دل دردیست درمانش تو هستی
|
|
|
|
|
دلم چون بلبلی امشب ز غم نالیدنی دارد .......
(غزل آرامیدن از کتاب شعرِ اشک های عرش صفحه64)
نویسنده
|
|
|
|
|
سایه پنهان شد
ارغوان آزرد
شعر بی قافیه
بی ردیف
بی وزن است
و پای شعر و غزل لنگ
عجیب حال ش
|
|
|
|
|
در وسعت زیبایی تو ذوب شدم
در باور رویایی تو ذوب شدم
...
|
|
|
|
|
یک حبه انار سرخ،سهمِ دلِ خون شد
کم بهاترین نرخِ جهان قیمتِ جون شد
|
|
|
|
|
در قیامم نیست از یاران تو
در تبارم نیست از رخسار تو
|
|
|
|
|
روزی که گل شکست
در ازدحام خار
نزدیک میشدیم
تا چوبه های دار
|
|
|
|
|
بیا قبل از کوچ رویا
یک بار دیگر
در آغوشِ سحر
خورشید را بیدار کنیم
|
|
|
|
|
بوی دستهی "تبر" میداد،
--{در ذهنش}
نهالی که باغبان کاشت!
|
|
|
|
|
آه،،،
ای سببِ دلتنگیهای من
کاش، از قاب عکس
--بیرون میزدی!
لیلا_طیبی (رها)
|
|
|
|
|
پر از حکایت نوری پر از زلالی ها
|
|
|
|
|
دلم از عطر گیسویت پریشان می شود گاهی
ز خواهش غرق در شوق فراوان میشود گاهی
|
|
|
|
|
عاشقی را نمیتوان فهمید تا نباشی اسیر لبخندش
|
|
|
|
|
شده ام خرابِ رویت نظری بسوی ماکن
|
|
|
|
|
گر چه در قاموس مولا هست بی معنا،شکست
|
|
|
|
|
من درین روزگار بدعهدی، از صغیر و کبیر می ترسم
از نماهنگ های پر تزویر، از شکم های سیر می ترسم
از کم
|
|
|
|
|
زمانه برای ما جز سیلی ظالمانه نیست
آشفته، پریشان و تنها این عادلانه نیست
کی گفته
|
|
|
|
|
چه کنم بعد تو این بی سر و سامانی را
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۶۴ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |