ای ساربان قدری بمان پیدا کنم جسم حسین
آه از غریبی ساربان آه از من و این شور و شین
من بی برادر می روم با داغ اکبر می روم
با یاد حلق کوچک خونین اصغر می روم
ای ساربان از نینوا آخر بری ما را کجا
قدری مدارا کن مکن ای ساربان بر ما جفا
ای ساربان قدری بمان پیدا کنم عباس را
پیدا کنم من گلشنم پیدا کنم من یاس را
وقتی علمدار حسین آمد به سوی علقمه
در خیمه های مصطفی آمد صدای همهمه
ای ساربان پیراهن یوسف به غارت میرود
این قافله با غصه و درد اسارت میرود
منزل به منزل میبری با اشتران بی جهاز
بی همسفر ما را بری آخر چرا سوی حجاز
از شام ویران میروم من بی رقیه ساربان
با یاد چوب خیزران ای ساربان قدری بمان
بنگر به طفلان حرم میگفت حسینم دخترم
قدری بمان جان پدر قدری سکینه در برم
آخر گلم در کربلا گم شد میان لاله ها
ای ساربان ما را مبر از گلشن آلاله ها
بر روی نیزه آیه ی قرآن شنیدم ساربان
خورشید را بالای نی جانسوز دیدم ساربان
ای ساربان قدری بمان تا مادرم در کربلا
پهلو شکسته قد کمان در دشت خونین بلا
پیدا کند ای ساربان با ناله و آه و فغان
پیدا کند ای ساربان دستان عباس جوان
ای ساربان آهسته تر ما داغدار اکبریم
در این سفر ای ساربان ما بیقرار اصغریم
آخر حسینم بی کفن لب تشنه و خونین بدن
گفتم به شمر بی حیا بر حنجرش خنجر مزن
آهسته تر از تربت پاک حسینم بگذرید
ای کاروان در کربلا گلهای پرپر بنگرید
عمری ندارم بعد از این جایی ندارم در زمین
رحمی نما بر کودکان ای ساربان ما را ببین
آه ای مدینه بی حسین زینب پریشان میرسد
آه ای مدینه شهر غم بنگر که گریان میرسد
...
یا زینب کبری(س)
...
مهدی بدری(دلسوز)
آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
دستمریزاد
اجرتان با بی بی دوعالم