کبوتر با کبوتر باز با باز

چون پرنده‌ای آرام
به سمت آرزوهایم پر خواهم کشید
عاشقانه
آرام و با طمانینه
هرگز از مقصد دست نخواهم کشید
با عقاب‌های قدرت‌طلب هم‌مسیر نخواهم شد
مرا چه کارست با عقاب‌ها؟
چنگال تیز نخواهم کرد
در پی شکار نمی‌گیردم
اما پرواز ،عشق من است
آسیب نمی‌رسانم
اوج نمی‌گیرم
اما در مسیر کوتاه خود خواهم درخشید
لانۀ من همین نزدیکی‌هاست
حوالی زمین
دلخوش به درخشش ماه
به چشمک ستارگان
من عاشق ملایمت‌ها هستم
خورشید می آزارد مرا
زیاده‌خواهی است
پرواز پیرامون آن
هم می‌‌سوزاند هم می‌سوزد
من در همین جنگل سرسبز خوشبختم
سرمای کوه به استخوانم می‌‌رسد
قفس نمی‌خواهم
اما کبوترانه برفراز چشمه‌ای زلال
روزگار می‌گذرانم
از جنس انسانم
با سرشت کبوتر
هرگز با عقاب‌های زمانه
همنشین نخواهم شد
عادت به طعمه شدن ندارم
بگذار عقاب‌ها اوج بگیرند و از کنارم بگذرند
مرا چه کار است با قدرت طلبی؟
کبوتر با کبوتر باز باز
کند هم‌جنس با هم‌جنس پرواز