پنجشنبه ۲۰ دی
ملکه شعری از زهرا ایمانجانی
از دفتر ملکه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ۰۰:۳۳ شماره ثبت ۱۰۶۹۱۳
بازدید : ۲۵۷ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب زهرا ایمانجانی
|
ملکه
من ملکه ی داستان خودم هستم
نه دستی خواهم بهر نوازش
نه قلبی بهر محبت
نه عشقی بهر ادامه
من آن زمان که پدرم، مرا عاشقانه دوست داشت، ملکه ی داستان خودم گشتم
آن هنگام که آغوشش به رویم باز بود تا تمام اشکهایم را در میان بازوانش، مخفی کنم، ملکه ی داستان خودم شدم
وقتی چون کوهی مرا در برابر نامردی ها پشتیبان بود، ملکه ی داستان خودم شدم
وقتی یار، زیبایی های مرا ندید و مرا شکست، شکسته های قلبم را با دستان مردانه اش جمع نمود و من ملکه ی داستان خودم شدم
زمانی که افتادم و منتظر ماندم تا کسی مرا بلند کند، با غرور مرا بلند کرد و من مخفی در غیرت و مردانگیش شدم
من محتاج هیچ قلب نامردی برای زنده ماندن نیستم، پدرم مرا بس است
بلی من ملکه ی داستان خودم هستم
زهرا ایمانجانی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است