جمعه ۲ آذر
اشعار دفتر شعرِ سوگ آزگار شاعر متین رحمتی پور
|
|
ز هجرانش فغانی در نهادم شعله میسوزد / که هُرمش تیره میسازد رخ رنگین کیهان را
|
|
|
|
|
ز شور هجر تو زنجیرها بر پیکرم بستم / که در دلتنگیات آزادهام، در خویش زندانی
|
|
|
|
|
کهنه کفشت بودهام همواره در صحرای داغ / آه از آن روزی که پاهایت به آبادی رسید
|
|
|
|
|
بهاری را که در قلبم پریشان کردهای جانا / برایت باغ مهرش را پُر از پروانه میخواهم
|
|
|
|
|
کابوس ترسناک دلم در خفا نماند / من ماندم و تاسف مجنون بی نگار
|
|
|
|
|
خواستم تا گذری زلف سپیدم نگرم / دیدم عکس تو ز چشمِ تر آیینه گذشت
|
|
|
|
|
من پی دیدن تو دست به دامان خیال / و تو را ثانیهای رغبت دیدارم نیست
|
|
|
|
|
سحری باز سر آمد غم من خواب نرفت / دل بیرحم تو با یادِ که خواب است هنوز
|
|
|
|
|
دل پاییزی و نالان من از آه پُر است / بشنو یک لحظه که این آه، شنیدن دارد
|
|
|
|
|
تو حواست به غیاب من گمگشته نبود / خواستم یوسف کنعان تو باشم که نشد
|
|
|