چهارشنبه ۷ آذر
اشعار دفتر شعرِ شناسنامه من(غزل) شاعر حامد امیریان خاموش
|
|
تا خط فیلتر کل تنباکوی این سیگار
شاید تو خوابی آنزمان که دست میسوزد
|
|
|
|
|
شاید این چند خط برای خودم
ماند آخر چو ردپای خودم
|
|
|
|
|
زاهد از بس که سر زهد به سجاده کشید
بنده ی لقمه ی بی مزه ی عادت شدو رفت
|
|
|
|
|
خون میکشد ز لاشه به فرجام خامشی
آتشفشان خشم که خاموش میشود
|
|
|
|
|
زآن غذایی که خوراندند به مغز سر من
روده و معده و اثنی عشرم ریخت بهم
|
|
|
|
|
خون بود و اتمام نفس میگفت در بانگ جرس
دریاب آخر همنفس این میهن بیمار را
|
|
|
|
|
گر رو به رو شوم به خدا گویمش عیان
آه ای خدا ببین وطنم درد میکند
|
|
|
|
|
حنانه را تبدیل کردی عاقبت بر چوب
تو آمدی تا چوب را سازی چو حنانه
|
|
|
|
|
قلیان خسته ام که به دکان قهوه چی
کارم برای مردم خسته پوکیدن است
|
|
|
|
|
دست رد زد نگار اول شب
کوفتم شد شکار اول شب
|
|
|
|
|
ساقی اگر نبود فراری ز غم نبود
می گر نبود عالم هستی تباه بود
|
|
|
|
|
آموختیم تا که شنیدن را
گفتند قصه های بریدن را
|
|
|