دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
درآغازِ فصل بهاری که مرده بود ،
خفاش ، سر به سیاهی سپرده بود ،
تیغی کشنده زد ، به رخسارِ باورم
دس
|
|
|
|
|
انحنای بوسه ات را که رسم می کنی
بر لبخندی
طغیان مشعلی است
به دستان تاریکی
|
|
|
|
|
«آسمان»
*در آسمان
دیگر جایی برای پرندگان نیست
کرکس ها تمام آسمان را بلعیده اند
فقط می توانی ب
|
|
|
|
|
سلام ای ماه ررعنای سعادت
سلام ای مهر زیبای نجابت
|
|
|
|
|
مرا نهی می کنند از عشق ولی این را نمی دانند
که بوی عطر عشق تو درون شهر پیچیده
|
|
|
|
|
گربگویند جهان، غیرِ دَمی نیست چه غم.......
|
|
|
|
|
حرف حق گفتن به قتل خویش فتوا دادن ست ..
|
|
|
|
|
خواب تو را دیدن آرزویی بود که برام جهنمی از خاطرات شده است ،
بی تردید تو بودی ملکه عذابم .
|
|
|
|
|
• اگر من عالمــــی دارم در آن عا لم تورا دارم 2
• اگر من بیشتر باشم وگر هم کــــــم تورا دارم
• ت
|
|
|
|
|
ای نفسهایت چنان خورشید نخلستان داغ
دوست دارم حرم آغوشت بسوزاند مرا
|
|
|
|
|
زانجا که تو یغماگر بی مثل زمانی
|
|
|
|
|
و عشق،بساوش گرم رگبَرگهای بسته ی دستهاست.
|
|
|
|
|
دفتر شعرم شبی با غصه میسوزانمش
|
|
|
|
|
یازهرا (س) ...............
|
|
|
|
|
کاش اگر خط خط این جاده امانم بدهد//
سفری با غزل عشق هم آواز کنم
|
|
|
|
|
تو مرد بارانی و من شاعر ترین ها ...
|
|
|
|
|
به طلوع غزل و قافیه ها
به شتاب سفر ثانیه ها....
|
|
|
|
|
ما نسلِ عاشقانه ی ابریم و میچکیم
|
|
|
|
|
گر ببینم روی چون ماهت عزیزم کافیست....
|
|
|
|
|
پاهایش را تا می زند
و با رودی که
از جیبهایش چکه می کند
می دود تا اقیانوس
|
|
|
|
|
به سلامم تو جوابی بده مو خرمایی
|
|
|
|
|
از ماندن خود خسته ام، بار سفر را بسته ام//
شادی کن از این رفتنم، از خاک و از
|
|
|
|
|
نا امیدم و از خدایم خبری نیست....
|
|
|
|
|
تنها همیشه تو خودم
می شینم و پک می زنم
از وقتی که عاشق شدم
حرفام و بت رک می زنم
...
علی ر
|
|
|
|
|
خلبانان الکلی بر آهن شوم نشسته بودند
یتیمان در جاده های سیاه می رفتند
پنج ساله ی شهر مقدس
با عروس
|
|
|
|
|
باغبان بوستان رفته است
در تلاطم امواج زرد
طوفان خشم آگين قدرت
|
|
|
|
|
ما همیشه سفلگی کردیم در تاریخ عشق...
|
|
|
|
|
بیا امشب به اغوشم، که گرما از تو میگیرم
ز سرما گر نباشی تو، خدا داند که می میرم
بیا تا شانه های تو
|
|
|
|
|
دیگه حرفی برای گفتنم نیست
|
|
|
|
|
پنجره نیمه باز و صدای اذان
در زمستان سرد بهمن ماه
|
|
|
|
|
ای دوست / اگر در سفر با من ، میمانی / در خیالم ، منتظرت هستم / ولی اگر خواستی برگردی / واقعیت را خیا
|
|
|
|
|
ای که عالم له فدای خم ابروی تو باد
|
|
|
|
|
چیزی به دل ندارم، جز مهربانیت، دوست
|
|
|
|
|
بیا و جام بگردان که عمر ناچیز است
مرا ببوس که دنیا تمام خواهد شد
|
|
|
|
|
بمانم تا هیاهویی که کردی
سر من ای حبیبم یار چه کردی
مرا دیوانه کردی خوب من یار
تو با احساس من ای
|
|
|
|
|
قلبپاکمرابرایتهدیهآوردمولی
|
|
|
|
|
ولی فقط جرقه ای نیاز است تا
دندانهای خرگوش سفیدم را
با انبر دیاموند بچینم .
|
|
|
|
|
ازدست دوعالم گله دارم گله دارم
شکوایه زدوران شده کارم شده کارم
|
|
|
|
|
قصه ای بودازدل عاشق دلان
قصه ی عشق عاشقان وبیدلان
|
|
|
|
|
یک روز من در قلب تو اعجاز خواهم کرد
|
|
|
|
|
ساقیا پیمانه ده که خوش دارد حال ما
وین جهان آخر نگردد خوش بر احوال ما
از خدا جوری رسد خوش دار
|
|
|
|
|
من که دستم نارسد بر او ، ولی
دست او هر جا که خورد می بوسمش
|
|
|
|
|
مثل کتابی گوشه گنجه گرفتارم
هم هستم وهم نیستم حال بدی دارم
شکیبا شهیدی
|
|
|
|
|
هم پای عاشقانه های من !
این عادلانه نیست،
که رد پایت،
میان شعرهای من ،جامانده باشد
|
|
|
|
|
اشک از صریر غم ز عطر یاس پابرجاست
از آیه ی کوثر دلی،دلبسته چون دریاست
.
|
|
|
|
|
دیگر اسیر رنگ و ریاها نمیشوم ...
|
|
|
|
|
دانم که اگر یوسف مصری بشوم ، آه
در شهرِ دلت باز به چیزی نخرندم
|
|
|
|
|
محتاط باش برادرخطرهنوزهست
|
|
|
|
|
نگاه
پا شویه می کرد
در
تب و تاب اشک
رنگ گــــــــــــــــــــــــــــــــامهایش
ارغوان می گش
|
|
|
|
|
ای که از کوچه دلم رفتی
خانه ات را کجا بنا کردی
|
|
|
|
|
از سقف کینه میبارد
به دیوارهای خانه که دست میکشم
فریادهایی را لمس میکنم
که در ازای استقامت یک زن
|
|
|
|
|
وقت آن گشته که بی پرده دهان بازکنم
حسّ خود را به تو از پنجره آواز کنم
آنقدَر وصف تنت را به ورق
|
|
|
|
|
چندروزی آمدم مشهد هوایم تازه شد...
|
|
|
|
|
ماتم مادر سادات حضرت زهرا
|
|
|
|
|
گفتگو نه، بلکه نومیدانه هذیانی پر از حسرت
|
|
|
|
|
بر تن رنجور من هرگز مکن//
زیر چشمانت، نگاه سرسری
|
|
|
|
|
میخواستمکهیارتوباشمولینشد
یکعمردرکنارتوباشمولینشد
|
|
|
|
|
ورق ورق
خشت به خشت
بُرّ میزنم
دفتر آغوش تو را
|
|
|
|
|
به روی زیبای چون ماه تو نیازیست ما را
تا موعد وصل و وصال عشق هجرانیست ما را
زمانه به امروز و
|
|
|
|
|
عشق قاتلی است که وهم افیون را
به سخره می گیرد
وقتی تمام پله ها را
پر بزنی
|
|
|
|
|
دادیفریبساده دلمراتونازنین
|
|
|
|
|
زندگی طعم قهوه ای نوتلا اول صبح
زندگی هورت کشیدن ایس پک تنهایی
زندگی از پشت پنجره عادت در کافی شاپ
|
|
|
|
|
برف می بارد .....
در نگاه یادهایم
یک زمستان حرف ،
پنهان است .
صابرخوشبین صفت
|
|
|
|
|
یک نفر در من و تنهاست ؛ نمی دانم کیست !
|
|
|
|
|
گرچه از جور زمان سهم رقیبانی تو//
بازهم در قفس سینه تویی ، محبوبم
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۹۰ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |